در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

 

 

 زندگی یک بازی لذت بخش است ٬نه یک مشکل بزرگ و غیر قابل حل!!!! 

 

دوستان خوبم سلام  

ببخشید اگه چند روزیه نیستم و در چند روز آینده هم شاید نباشم  

یادتون هست که برای برادر همسر رفتیم خواستگاری ؟ 

روز سه شنبه مراسم تعیین مهریه عروس خانم  انجام شد و قرار شد که یک جشن نامزدی برگزار شود اما خانواده عروس خانم گفتن رسم ندارن جشن نامزدی بگیرن و باید مراسم عقد برگزار شود  .گفتیم باشه عقدمحضری  می گیریم و بعد مراسم نامزدی اما خانواده عروس گفتن یکدفعه جشن عقد را بگیریم و بعدا  اگه نخواستن جشن عروسی بگیرن طوری نیست .ما رسم داریم جشن عقد را مفصل برگزار می کنیم و عروسی دیگه مهم نیست . 

و حالا چون عید نزدیکه شب عید جشن عقد را برگزار می کنیم ... 

ما ... یعنی چند روز وقت داریم ۴شنبه و ۵شنبه ..جمعه هم که تعطیله ...شنبه هم که جشن عقد برگزار میشه . 

هر چی ما گفتیم مگه میشه با این وقت کم ؟ 

خواهر عروس خانم فرمودن اینا فقط یک ساعت وقت می خواد ...بله .. 

حالا از صبح چهارشنبه تا همین الان ما داریم میدویم .. 

سفره عقد ٬کیک ٬دسته گل ٬لباس عروس ٬خرید عروس و داماد و..... 

فقط یک ساعت ؟؟؟؟!!!!!! 

من که برای رفتن به عروسی اقوام درجه دو به حداقل یک هفته وقت احتیاج ٬حالا باید برای عروسی برادر همسر ظرف سه روز آماده بشم ٬تازه چون هم نقش زن داداش و هم نقش خواهر بزرگتر را دارم کلی جاها باید همراه عروس و داماد باشم البته بیشتر به حکم خواهر ... 

خلاصه سرتان را درد نیاورم اگه تا چند روز دیگه هم نبودم ببخشید .وقتی برگشتم به نظرات همه در پست قبل پاسخ میدم فعلا تاییدشون نمی کنم  .و حتما  به همه دوستان  سر میزنم . 

 

 

      عید غدیر خم را هم پیشاپیش تبریک می گوییم  

نظرات 31 + ارسال نظر
خانم بزرگ جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ق.ظ http://www.majera.blogsky.com

این روزا بساط عقد و عروسی به راهه خوش بگذره و خدا خیرت بده سعی کن برای عروس هم مثل خواهر بزرگتر باشی

بله همینطوره ...
شاید سعی کردم

یکی مثل خودم جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ق.ظ

سلام
مگه جشن عقد تو شهر شما به پای عروس نیست؟
الته من خودمم از این رسما سر در نمیارم.یکی از همکارام این رو گفته بود.
چه عجلهای داشتن.میخواستن داماد رو از دست نرن.معلومه برادر شوهره خوبی دارین(محض ذوق اقای دکتر)
ولی جدی اینروزا انگار تا یه داماد یه یه عروس خوب گیر میاد میخوان فوری عقد کنن که از دست نره.آخه به جای این همه عجله یه نامزدی برگزار میشد بهتر بود که!
به هرحال انشالله همیشه خوشی باشه
حالا چند وقت پیش میگفتم دوستای من هیچ کدوم چرا عروسی نمیکنن؟! که چند روز ژیش یه دوستم زنگید و گفت خیلی عحله ای عقد کردهاون جمعه اومدن خواستگاری.این یکی حمعه که گذشت(یعنی هفته بدش)اومدن بله برون و شنبه(یعنی فردای بله برون+عید قربان) عقد.من موندم تو روز تعطیل حلقه از کجا خریدن.
به هرحال قراره هر شب بگم چرا دوستای من ازدواج نمیکنن که یکی یکی زنگ بزنن و ....البته نه دیگه در عرض یه هفته

خوش باشی آنی گلم

سلام
مابیشتر مواقع جشن عقد و عروسی را با هم برگزار می کنیم
ولی اگه جشن عقد هم به تنهایی برگزار بشه بستگی داره به نظر خودشون که مفصل برگزار بشه یا معمولی
همه این حرف شما را میزدن ترسیدن داماد از دست بره
ممنون
جشن عقد دوست شما هم مبارک

زندگیجاربست... جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ق.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلاااااااااااااااااااام
به به ! مبارکا باشه ! تبریک ویژه عرض می نمائیم.
یک ساعت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
عید شما هم مبارک.
عقدکنون خوش بگذره.
ایشالا عروس و داماد هم خوشبخت و سعادتمند شوند.

سلااااااااااااااااااام
ممنون
عید شما هم مبارک
ممنون
انشاالله

دکی بارونی جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ب.ظ http://golibarayeto.blogfa.com

درکتون می کنم چون وقت فوق العاده کمیه. همه ی دردسرا به کنار خرید لباسم به کنار. آخه به نظر من واسه خرید یا دوخت لباس از ماهها قبلش باید اقدام کرد چه برسه به الان که چند روز وقت دارین. امیدوارم بهتون خوش بگذره و مراسم به خوبی هرچه تمام برگزار شه عیدتونم پیشاپیش مبارک

ممنون که درک می کنید آره خداییش وقت بسیار بسیار کمی داشتیم
اما همه چیز خوب برگزار شد
فقط پوست بعضی ها کنده شد

نقاب جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:42 ب.ظ http://negha.blogsky.com/

عید بر شما هم مبــــــــــــــــــــــــــــارک باد.

برای اماده شدن حداکثر یک هفته وقت!!!!!!!!!!!!!! او چه خبره؟؟؟ البته میانگینش یک هفتس

ممنون
خوب آره دیگه ...
...

یک دانشجوی پزشکی جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:53 ب.ظ

چه جالب.تا همین چند روز پیش تازه خواستگاری کرده بودند که.عروسی خوش بگذره.ایشالله همیشه به شادی وخوشی.وبرای عروس ودوماد هم آرزوی خوشبختی می کنم.عیدتون هم پیشاپیش مبارک.

واقعا هم جالبه
عروسی که نه جشن عقد را گرفتن مفصل احتمالا یکسال دیگه عروسی
ممنون
عید شما هم مبارک

دکتر سارا جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:27 ب.ظ

سلام شرلی جونمممممممم
خوبی
خوش بگذره عزیزم
من که با هیچکدوم از جاریهام صمیمی نیستم و رابطه ایی ندارم
مواظب عماد ناناز باش

سلام سارا جونم
خوبی
چه عجب
من هنوز درمورد با جاری نظری ندارم تا ببینم چی میشه
چشم ..حتما

مردی که می خندد جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:20 ب.ظ http://mankh.blogsky.com

سلام به شرلی محترم
خب ظاهرا دارین طعم ؛جاری؛شدن رو می چشین...
تبریک...انشالله که خوشبخت بشن.
عید بر شما هم مبارک.
وچقدر خوبه که در این ایام شما مشغول آماده کردن مقدمات شادی هستین....
خسته نباشین.

سلام به مرد خندان
بد جور هم داریم می چشیم
انشاالله
عید شما هم مبارک

ممنون ....هستیم

سمیرا جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:09 ب.ظ http://rangarang2.blogfa.com

تبریک میگم
ایشالا خوش بگذره

مرسی خانمم

medisa جمعه 13 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ب.ظ http://naughtydentist.blogfa.com

salam.man arusi o bkhatere in k hame ja yeho gholghole mishe doos daram.hayajane khasi dare
khob kollan kar haro mispordin daste khahare arus,bbine mitune y saate anjamesh bede ya na

سلام
خوب هیجانش خوبه اما نه اینجوری بی برنامه و سریع و سیر
خواهر عروس فقط وقت میکرد به بچه شش ماهه اش برسه

شهاب شنبه 14 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ب.ظ http://drbaroooni.wordpress.com

سلام
خوبید ؟
ما چند وقتیست به بلاگ آقاتون سر می زنیم بنده خدا گفت سرش شلوغه ما گفتیم چه خبره
مبارک ان شا الله
ضمنا شما را نیز لینکاندیم که آقاتون تنها نباشن

سلام
خوبیم
ممنون
از لینک هم ممنون ما همش نگران آقامونیم که تنها نباشن خدا را شکر از نگرانی نجات یافتیم

بهزاد شنبه 14 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

سلام عرض شد آنی خانم
عید شما هم مبارک
خوش بگذره...

سلام عرض شد
ممنون
بازم ممنون
انشالله عروسی خودت

خانم ورزش یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ب.ظ http://sahar444.blogfa.com/

سلام به سلامتی تا باشه تلاش و دویدن در راه خوشی و شادی باشه براتون خوش بگذره

سلام
ممنون

سارا از ژوژمان یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:31 ب.ظ http://www.judgment89.wordpress.com

سلااااااااااام آنــــی خانم مهربووون
خوبیــــــــــن؟
خدایییش چقد دلم تنگید تو همین مدتی که نیومدم اینجا سر نزدم
امیدوارم بهتون خوش بگذره عروسی

عیــــــــــدتو هم مبارک بوده باشه

سلام عزیزم
مرسی
منم دلم برای همه شما تنگ شده بود حسابی این چند روز که نبودم
ممنون
عید شما مبارک

رضا مدهنی یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:14 ب.ظ http://madhani.blogfa.com/

یه کم صدای ساز و دهل را بیشتر کنید تاصداش به ما هم برسه
شاد باشید

واله زیاد کردیم همه اعتراض کردن ما هم کمش کردیم
فکر کنم صدای دهل شنیدن از دور خوش است ...نه ؟

یک دانشجوی پزشکی یکشنبه 15 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ب.ظ

آمدیم سربزنیم دیدیم آمدیم انشالله که خوش گذشته.شبتون بخیر

ممنون که سر زدین
آمدیم
جای همه دوستان خالی.... خوب بود
شب شما هم بخیر

بی بی آبی دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 ق.ظ http://mimeaziz.blogfa.com

سلام آنی جونی
بابا خوش به حالتونه که
حتما" خیلیم خوش گذشته، من عاشق این عروسی و عروس بازیاشم.
تاباشه عروسی باشه
همیشه شاد باشی

سلام عزیزم
ممنون بابا
اینقدر خوش گذشت که الان پادرد گرفته ام دیگه
تا باشه
ممنون

مهرناز دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ب.ظ http://www.scare-crow.blogfa.com

من جای شما بودم می گفتم خودشنو همه کارارو تو یه ساعت جمع کنن شمام نگاه کنین یاد بگیرین
مبارکتون باشه! ولی پسری که زود ازدواج کنه کم یابه هااااااا

خوب اگه میشد اینکارو کرد که خیلی خوب بود
اما نمی دونی همه چشمها دوخته شده به جاری بزرگه تا اگه کوچکترین حرفی یا خلافی ازش سر زد انگ حسادت را بچسبونن به پیشونیش
ممنون
نه تازگیها که زیاد شدن

هرمان دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ب.ظ http://www.hermanhese.blogfa.com

سلام
به به مبارک باشه
دلمون لک زده برای یک عروسی!
مارو دعوت نمی کنید
راهمون نزدیکه ها

سلام
آخیه
حالا که جشن عقد تمام شد ...میگین
اگه زودتر گفته بودین حتما آدرس میدادم تشریف بیارین
خلاصه ببخشید

زن مستقل سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:41 ق.ظ http://independentwoman.blogsky.com/

به به عروسی
مبارکه

خیلی عجله داشتن ها!! مشکوک نیست؟؟

خلاصه تبریک

مرسی عزیزم
چی بگم ما گفتیم عجله نکنید هیچکس گوش نکرد
عروس و داماد خیلی وقت بود همدیگه رو می شناختن
ممنون

مانگیسو سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:36 ب.ظ http://mangisoo.blogfa.com/

سلام آنی جون!
خوششششششششششششششش بگذره.( با همه ش ها)
وای چقدر دلم عروسی خواست. البته به قول جناب آی دکتر عقد.
خدا می دونه چقدر ناس می شی. به آقای همسرتون بفرمائید حتما برات اسپند دود فرمایند.

سلام عزیزم
مرسی گلم
آخیه ...
من بگم تعریف از خود میشه ....حتما

باران سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام به انی خانومه گل!!!
یعنی شما خواهره عروسم هستی؟(ببخشید فضولم)
عجب!!! چه یه دفعه ای!!!!
خوش به حاله خانواده عروس چقدر وارد بودن!!!
تبریک می گم دیگه جاری دارم شدید!
حالا عقد خوش گذشت؟؟؟
شرمنده حیف که دستم کوتاهه والا یه عیدی درست حسابی می دادم انی جوونم

سلام
نه من خواهر داماد هستم
من خواهر کوچکتر از خودم ندارم که به درد برادر همسر بخوره
دقیقا
مرسی
بد نبود
حضور شما برای من بهترین عیدیه

یکی مثل خودم سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:34 ب.ظ

سلام
اولا وبلاگت رو به جاریتون معرفی نکنین چون اگه کامنت من رو ببینه حتما باید فاتحم رو بخونم.من هنوز هزار و یکی دو تا آرزو دارم!
بعدش باور کن همون یکی کامنت رو گذاشتی آنی گلم.اتفاقا من گفتم لابد نوشتی اول که بری بخونی نوشته رو و بعد دوباره برام کامنت بزاری.اما ره چی موندم ذوق مرگ شدم.دیدم خبری ازت نیست که نیست.حتما تو راهه.نیست هوا بارونیه.لابد وسایل ایمنی نداشت.شایدم از جانب محققان تایید نشده!
منم دوست ندارم مراسم عقد و عروسی جدا باشه[سوت]

سلام
مطمئن باش که من معرفی نمی کنم اما این همسر نمی دونم چه اصراری داره هی ما رو لو میده
اشکال نداره شاید درست ارسال نشده
اما من بعد از اینکه نوشتم اول فوری بعدش کامنت گذاشتم ...ببخشید که خیلی منتظر شدی
آره اونم به این سرعت

رضا محمدزاده سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.rezamohamadzade.blogfa.com

سلام
قبلا این مطلبو خونده بودم ولی نظر یادم رفته بود
ای ام ساری
زیبا بود
شاد و زنده و پیروز

سلام
اشکال نداره شما فقط بخونی هم قبوله
به همچنین

خانم گل چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ق.ظ

سلاااااااااام!خوبی؟عیدت مبارک! ازدواج و این همه عجله؟! اینجوری که آدم اصلا چیزی از مراسم نمیفهمه!نمیدونم چرا گاهی آدمها با عجله های بیدلیل بهترین و شیرین ترین لحظات رو برای خودشون تلخ می کنن!اما امیدوارم که بهتون خیلی خوش بگذره!

سلام خانم گل
من خوبم
نمی شه یکم بیشتر معرفی کنیم ما هم شما را بشناسیم
حرفای شما همش درسته ...آدم به جونای این دوره زمانه چی بگه
ممنون

نیما چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ق.ظ

سلام میبینم که.........نیستین میبینم که خوش میگذره.میبینم که...............
خسته شدم از بس دیدم ............دیگه نمیبینم

سلام
جای شما خالی
می بینم که عینکاتو زدی
پس بازم ببین

سارا از ژوژمان چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:29 ب.ظ http://www.judgment89.wordpress.com

ما همچنان چهار چشمی منتظریم شما آپ کنید و ما را از دل تنگی بیرون بیاورید

نمی دونم چرا حسش نیست
باشه انشالله فردا

یکی مثل خودم چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ب.ظ

سلام
۱- اومدم بهتون اطلاع بدم که مراسم عقد تموم شده و شما میتونین آپ بفرمایید!
۲- اون کامنت قبلیم شوخی بود و شما مختارید به عالم و آدم وبلاگتون رو نشون بدین.(فقط من یکی مثل خودم نیستم!)
۳-خوب نکنه کامنتم رو به یکی دیگه فرستاده باشین؟خدا نکنه اینطور شده باشه که من حســـــــــــــــــدم فجیع[سوت]
4-هیچم حسود نیستم!
5-همین دیگه

۱.ممنون از اطلاع رسانی شما
۲.تمایلی ندارم نشان بدم
۳.نه عزیزم من تا بلاگ اسکای را باز کردم دیدم شما آپ فرمودین دویدم آمدم هنوز هیچ وبلاگ دیگه ای باز نکرده بودم البته عماد هی تو کارم فضولی میکرد شاید اون حواسمو پرت کرده قبل از ارسال پنجره رو بسته باشم
۴. برمنکرش لعنت
۵.بازم ممنون

رضا چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:23 ب.ظ http://arezoye-marg.blogsky.com

زندگی نور شمع و عشق پروانه است

زندگی میدان بازیه یک دیوانه است

در حقیقت زندگی را زندگی کردن خطاست
زندگی برما بسی بی وفاست
-----------------
فلبداهه بود
خوب بید؟؟؟؟

میگم آجی آجی
میای یه سر پیسم

یه تمتی تهنا سدم

هیسکی پیسم نمیاد آخه

باسه

لاستی...

بیا خودت منو میبینی

شعرت خوب بود
آره میام
خدا نکنه تنها باشی
خدا بندهاشو تنها نمی ذاره

هرمان چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:48 ب.ظ http://www.hermanhese.blogfa.com

سلام ولی پسرتون ماشاا... خیلی شبیه بچگی های باباشه ها....
خب عروسی که مونده خب اگه بگید میایم
جدی خیلی دوست دارم شهرکردو ببینم
یروز حالا با دختر همون فامیلمون که دکتر شهرکرده
آقاتون در جریان هستن
میایم شهزکرد
بشما رو هم یاد می کنیم

آره دیگه پسر را نباشد نشان از پدر ...
عروسی قراره برن مسافرت ...اما شما تشریف بیارین

مردی که می خندد پنج‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ http://mankh.blogsky.com

سلام بر شرلی محترم....
ظاهرا خسته هستین...چرا آپ نمی کنین؟
چشمامون به در سیاه شد...سفید شد....نمی دونم خلاصه چشم به راهیم...
یاد کتاب کوری افتادم(کورشدن تو اون کتاب سیاه نیست بلکه سفیده)...حتما خوندینش...البته به موضوع ربطی نداره..شاید به خاطر اینه که تازه فیلمشو دیدم...جالب بود...من اصلا رمانهایی رو که دوست دارم ...فیلمشون رو نمی بینم...ولی این یکی به دلم نشست...
بی ربط شد ببخشید...
سالم باشین.

سلام بر مرد بارون خورده
هم ظاهرا هم باطنن...

چشم به خاطر شما دوستان امشب آپ می کنیم
اتفاقا خوندمش ...ما هم فیلمشو داریم اما هنوز وقت نکردیم ببینیم
اگه شد امشب باید ببینمش ...اگه شما بگین قشنگه حتما اینطوره دیگه
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد