در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

یلدا

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت

یلدایتان  مبارک. 

یلدا نام‌ فرشته‌ای‌ است، بالا بلند. با تن‌پوشی‌ از شب‌ و دامنی‌ از ستاره. یلدا نرم‌نرمک‌ با مهر آمده‌ بود. با اولین‌ شب‌ زمستان آمده و هر شب‌ ردای‌ سیاهش‌ را قدری‌ بیشتر بر سر آسمان‌ می‌کشد تا آدم‌ها زیر گنبد کبود آرام‌تر بخوابند. یلدا هر شب‌ بر بام‌ آسمان‌ و در حیاط‌ خلوت‌ خدا راه‌ می‌رفت‌ و لابه‌لای‌ خواب‌های‌ زمین‌ لالایی‌اش‌ را زمزمه‌ می‌کرد. گیسوانش‌ در باد می‌وزید و شب‌ به‌ بوی‌ او آغشته‌ می‌شد.
یلدا شبی‌ از خدا پاره‌ای‌ آتش‌ قرض‌ گرفت. آتش‌ که‌ می‌دانی، همان‌ عشق‌ است. یلدا آتش‌ را در دلش‌ پنهان‌ کرد تا شیطان‌ آن‌ را ندزدد. آتش‌ در وجود یلدا بارور شد.
فرشته‌ها به‌ هم‌ گفتند: «یلدا آبستن‌ است. آبستن‌ خورشید. و هر شب‌ قطره‌قطره‌ خونش‌ را به‌ خورشید می‌بخشد و شبی‌ که‌ آخرین‌ قطره‌ را ببخشد، دیگر زنده‌ نخواهد ماند.»
فرشته‌ها گفتند: فردا که‌ خورشید به‌ دنیا بیاید، یلدا خواهد مُرد.
یلدا همیشه‌ همین‌ کار را می‌کند؛ می‌میرد و به‌ دنیا می‌آورد. یلدا آفرینش‌ را تکرار می‌کند.
راستی، فردا که‌ خورشید را دیدی، به‌ یاد بیاور که‌ او دختر یلداست‌ و یلدا نام‌ همان‌ فرشته‌ای‌ است‌ که‌ روزی‌ از خدا پاره‌ای‌ آتش‌ قرض‌ گرفت.
 

(منبع سایت ایرانیان فنلاند)

پ ن:میخواستم این پست را اختصاص بدم به پسرم اما به خاطر شب یلدا این کارو نکردم و حالا تو پینوشت می نویسم . 

عماد تازگی ها به شدت علاقمند شده که کامنت بذاره اسم و سلام را تایپ میکنه و بعدش قاطی پاطی تایپ می کنه هر وقت من یا باباش اینجا باشیم یعنی تو نت مدام میاد و میگه یک وبلاگ باز کن من می خوام نظر بذارم و اینطوریه که گاهی تو وبلاگ من و یا سایر دوستان نظراتش مشاهده می شود .حالا اگه گاهی تو وبلاگاتون نظر عماد را مشاهده کردین تعجب نکنین . نمی دونم سرنوشت این بچه دیگه چی بشه ما که بابا و مامانمون اصلا با کامپیوتر سرو کاری نداشتن حال و روزمان این است وای به حال عماد . 

حالا یه خاطره :منو عماد در حال نقاشی کردن ..عماد به یاد بچگیهاش که دست یا پاشو میذاشت روی کاغذ و من کپیش می کردم دست و پاش میذاره روی دفتر و من دور دست و پاش خط می کشم . 

من:عماد دستاتو بیشتر دوست داری یا پاهاتو ...یا چشماتو ..گوشاتو ...؟ 

عماد :هیچکدوم .                                     من :چرا ؟یعنی خودتو دوست نداری ؟ 

عماد :نه .                                                        من :چرا خودتو دوست نداری ؟ 

عماد :آخه من که خودمو نمی شناسم ...                من :پس کیو دوست داری ؟ 

عماد :تو رو ...                                                      من:مگه منو میشناسی ؟ 

عماد :آره .تو مامان مهربونمی (آیکون ذوق زدگی ) 

نظرات 25 + ارسال نظر
یکی مثل خودم دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:35 ق.ظ http://1saro2goosh.blogsky.com


سلامممممممممم
وای چه ذوقی داره آدم بچه به این مامانی داشته باشه طوری که خالش رو میخکوب کنه شیرین کاریاش رو بخونه و بعد بگه وووووووووووووووی ادارم دیر شددددددددددددددددددددد
میامممممممم دوباره
وای
وای
دیرشد
وووووووووووی بومب[نیشخندک]

سلام
واقعا ...اما بچه باهوش داشتن دردسرهای خودشو داره
وای بدو ادارت دیر شد بدو ووووووووووووووو
بیا منتظرم
وای بدو ....

آتیش پاره دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:42 ق.ظ

وای قربون آقاممون بچسبم!

وای بالاخره تشریف اوردین
آقاتون سلام میرسونن

مردی که می خندد دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ق.ظ http://mankh.blogsky.com

سلام شرلی مهربان
امیدوارم امسال مهتابی ترین شب یلدای زندگیتونو با خانواده محترمتون داشته باشین...
چه خوبه که خدا دوست داشتنی ترین پسر دنیا رو بهتون داده...خدا برای یکدیگر حفظتون کنه....و همیشه همینطور پر شور همدیگر رو دوست داشته باشین...الهی آمین
راستی میشه از طرف من از عماد گلم بخوایین که برای منم کامنت بذاره؟...ممنون میشم.

سلام مرد مهربان
منم امیدوارم شما زیباترین شب یلدا را در کنار خانواده اتون داشته باشین
مرسی...پسر شما هم خیلی با مزه است هنوز یادم نرفته .............وقتی ای دل ....
بازم ممنون
عماد که از خداشه اما من و باباش زیاد بهش اجازه نمی دیم مزاحم دوستان بشه بیشتر تو وبلاگهای خودمون می گیم نظر بذاره

زندگی جاریست... دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ http://parvazz.wordpress.com

سلام
یلدا بر شما هم مبارک
این عماد کوچولو چرا واسه من کامنت نذاشته پس؟
آخی الههههههههههههی ای مامان مهربون این کوچولوی ناز رو از طرف من ببوسین.

سلام
مرسی گلم
در اولین رصت میگم یه کامنت براتون بذاره .
عماد دوست داره کامنت بذاره اما ما زیاد بهش اجازه نمی دیم مزاحم دوستان بشه
چشم می بوسم

زبل خان دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

بابا مادر مهربان..امضا میدید...؟؟

امضا بلد نیستم انگشت میزنم :دی

رضا مدهنی دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:45 ب.ظ http://madhani.blogfa.com/

یلدا خوش بگذره

ممنون
به شما هم در کنار خانواده محترمتان خوش بگذره

رها دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ب.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

الهیییییییییی....
خوش بگذره یلداتون

الهییییییییی...
مرسی
به شما هم خوش بگذره

هرمان دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.hermanhese.blogfa.com

سلام
الهی دورش بگردم چقدر نازه ماشالله بزنم به تخته ....
متن اولتون خیلی قشنگ بود حیف که دیر شد وگرنه پیرینت میگرفتم و پخشش می کردم
راستی من پیش خانواده نیستم
امیدوارم حسابی بهتون خوش بگذره
راستی چه جمله حکیمانه ایی گفته عماد عزیزمون
من خودمو نمی شناسم
ماشالله یه پا فیلسوفه
دوستدار شما ...

سلام
شرمنده که دیر شد ..
آخیه ...طوری نیست کنار دوستان هم صفایی داره
ممنون
آره گاهی از این جمله ها میگه
موفق باشید دوست خوبم

یک دانشجوی پزشکی دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:14 ب.ظ

شب یلدا بهتون خوش بگذره.این بچه چقدر خوبهخاله قربونش بره الهی

مرسی عزیزم
به شما هم خوش بگذره
مرسی خاله جان

medisa سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:08 ق.ظ http://naughtydentist.blogfa.com

salam mamane mehrabun
yaldatun mobarak,behetunam khosh bgzare

سلام دوست خوبم
یلدای شما هم مبارک
مرسی

بهزاد سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

سلام آنی خانم
این عماد کوچولوی ما هم کلی فیلسوفه باسه خودش!بیخود نیست که میگن اولاد حلال زاده به داییش میره : )))
امیدوارم در کنار خانواده محترم شب یلدای خوبی داشته باشید

سلام داداشی
خوبی ؟کجایی؟
اگه ما زیاد سر نمی زنیم به خاطر اینه که مزاحم درس خوندن شما نشیم
وگرنه همیشه به یادتون هستیم
ممنون
امیدوارم به شما هم خوش بگذره

یک دانشجوی اقتصادی سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام
جالبه
ولی امیدوارم عماد الوده نشه

سلام
ممنون
الهی آمین

دکتر سارا سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ب.ظ http://drgloria.blogfa.com/

خدای منننننننننننن اگه عماد پیشم بود دو لپشو میچلوندم از عشق
چقده این بچه با نمکه

مرسی عزیزم
لپ بچه را ول کن دردش میاد ...
شما که از سنجاقک چیزی نمی نویسی ما هم بیایم لپشو بکشیم

نیما سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:59 ب.ظ

اونقدر از این عماد تعریف کردین میبینم که منم یواش یواش داره ازش خوشم میاد
میبینم که عماد هم کامنت میزاره
میبینم
که...................اونقدر گیر دادی به این دیدن من که داره دیدنم نمیاد یعنی خوابم میاد
میبینم که سلام نکردم .......سلام
میبینم که جواب سلام واجبه

حالا چرا یواش یواش ...
اگه دوست داری تا بگم برای شما هم کامنت بذاره حال و هوات عوض بشه
دیگه گیر نمی دیم
علیک سلام

خانم ورزش چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:22 ب.ظ

سلام چند سالشه این اقا عمادتون؟ خیلی جالب بود شناخت مادر !

عماد تا سه ماه دیگه پنج سالش تمام میشه
طرز فکرش برای خودم هم جالب بود

بی بی آبی چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:41 ب.ظ http://mimeaziz.blogfa.com

سلام
نوشته ی یلداتون منو یاد نوشته های ؛عرفان نظرآهاری؛ انداخت خیلی خیلی زیبا بود طبع لطیفی دارین.
راستی منم اگه جای عماد کوچولو بودم تا این سن فقط میرسیدم که مامان مهربونمو بشناسمآخه مهربونی به دنیاست که آدم واسه شناختنش خیلی وقت لازم داره
خدا براتون نگهش داره

شرمنده نوشته خودم نبود منبع را زیرش نوشته بودم
ممنون از نظرتون

خاله اذر پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

نمیدونم چرا امسال شب یلدا همش یاد سریال دلنوازان میفتادم!!

چرا ؟...

باران پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلاممممم
اخی اون متن اولیه چقدر ناز بود
و عماد! وای چقدر این پسرت نازه
از طرفه من یه ماچش کن
چقدر لذت بخشه واسه یه مادر که بچش اینو بهش بگه نه؟

سلامممممم
مرسی
چشم می ماچیم
آره خیلی ...وقتی مادر شدی می فهمی ...البته یه ذره هم داشت چاخان میکرد

دکی بارونی پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ http://golibarayeto.blogfa.com

قربون عماد. چه با محبته این بچه
البته مامان بابای با محبتی داره که اینقدر شیرین و با محبته

بابای با محبت که چه عرض کنم ..اما خداییش این باباش خیلی لوسش کرده
ممنون

یکی مثل خودم پنج‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ

من قربون خواهر بزرگه برم الـهــــــــــــــــــــــــی

خدا نکنه خواهر کوچیکه ..........

ارمان جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ق.ظ http://sadehtar.wordpress.com/

عماد چند سالشه؟
این بچه خیلی قند اصلا یه چی تو مایه های باقلوا و جیگر می زنه!
همچنان شیرین بمونه پایدار واسه بابا و مامان مهربونش

چهار سال و نه ماه
ممنون از لطف بی دریغ شما ...عسله
مرسی برادر بزرگوار

مانگیسو جمعه 4 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ http://mangisoo.blogfa.com/

سلام آنی جون!
نازی... چه متن جالبی واسه شب یلدا نوشتی.
عماد دوست داشتنی و ناز!
اون وللللل کنننننن که به بابایی اش گفته بود که شده تکه کلام من!
از طرف من بوسش کن. یهو دلم خواست یه ماچ آبدار از صورتش بردارم.[:S00

سلام مانی جون
مرسی عزیزم
چشم یه بوس آبدار

نیما شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:06 ق.ظ

با دو تا چشم که خوب نمی دیدی حالا با یه چشم چیکار می کنی ؟

سارا از ژوژمان شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ب.ظ

آخی
چه دل نشین بود این گفت و گوی مادر و پسر
خدا نگه داره واستون

زن مستقل پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ق.ظ http://independentwoman.blogsky.com/


خیلی قشنگ بود

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد