در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

زیبایی واقعی

                        وقتی از او پرسیدندکه چطور او با تمام مشکلاتی که در زندگی 

                        با آنها مواجه بوده هنوز هم جوان به نظر میر سد ٬پاسخ داد. 

                        بعضی وقت ها  یک احساس خوب از درون آدمی خیلی با   

                                     ارزشتر از یک جراحی  پلاستیک است . 

 

 

برای روز مادر« جنی» بی وقفه تلاش می کرد و قصد داشت که یک کادوی مخصوص برای مادرش« بس» تهیه کند او هزینه ی مشاوره در مورد چهره را از اولین حقوقی که گرفته بود کنار گذاشت در روز تعیین شده ٬این دختر جوان مادر خجالتی و ساده لوح خود را به سالن آرایش آورد . 

وقتی داشتم موهای «بس » را رنگ می کردم٬اقرار کرد که او سال های سال فقط حواسش به خانواده بوده و از خودش غافل بوده است .در نتیجه او هرگز به این فکر نبوده که چه لباسی برایش مناسب است یا چه نوع آرایشی او را زیباتر نشان می دهد . 

وقتی رنگ های زیبا را نزدیک صورت «بس»گرفتم که ببینم چه رنگی بیشتر به او می آید٬چهره ی«بس»شاداب تر شد.اگر چه به نظر می رسید که اصلا نوع رنگ را تشخیص نمی دهد.برای زیباتر شدن رنگ مو٬صورت «بس»را نیز ارایش کردم و از او خواستم تا خود را درون آینه ی بزرگ سالن نگاه کند .او آنقدر در آینه خودش را نگاه کرد٬انگار که یک بیگانه را نگاه می کند ٬سپس به تصویر خود در آینه نزدیکتر شد.بالاخره در حالی که با دهان باز به تصویر خودش خیره شده بود٬دستش را به آرامی روی آینه کشید و اشاره کرد :جنی»بیا اینجا .در حالی که دخترش را به طرف خودش می کشید به عکس خود در آینه اشاره کرد. 

«جنی به من نگاه کن٬من چقدر زیبا هستم» 

زن جوان در حالی که اشک در چشم هایش جمع شده بود به عکس زن پیر داخل آینه لبخند زد. 

مادر شما همیشه زیبا بودید.  

منبع:۹۳داستان کوتاه...

 

سلام دوستای خوبم ....وای شرمنده میدونم قرار بود جمعه  ها آپ کنم اما جمعه مهمان بودیم و نشد .این دو روز هم مشغول گرد تکانی بودم  سالن و آشپزخانه تمام شد تا بقیه جاها البته هر سال اسفند شروع میکردم امسال خانمی که میاد کمکم گفت اسفند هم قیمت میره بالاتر هم به سختی نوبت خالی پیدا میشه اما بهمن ماه این مشکلات پیش نمی یاد .این بود که ما زودتر از موعد شروع کردیم در عوض اسفند با خیال راحت میرم خرید تازه برای تولد عماد هم که اسفنده مشکلاتم کمتر میشه آخه این چند سال همش به خاطر گردتکانی تولد عماد را چند روز عقب مینداختم حالا تا اون موقع دیگه کارام تمام میشه و لی خداییش بعد از تولد عماد هم یه گرد تکانی دارم باز همه جا کثیف میشه و روی فرشها پر میشه از کیک و لکه های شربت و چایی و...وای  

می خواستم در مورد یه موضوع شخصی پست بذارم و نظر خواهی کنم اما خیلی طولانی میشد هنوز دارم فکر می کنم اینکارو بکنم یا نه (نظر خواهی )... 

 

درمورد خاطره از عماد .. 

چند روز پیش عماد کنار باباش نشسته بود بعد از باباش پرسید :بابا از چه رنگی خوشت میاد ؟ 

باباش بعد از یه مکث کوتاه گفت :صورتی . 

عماد !!!!بابا این رنگ دختراست که !! 

من و باباش زدیم زیر خنده  

باباش گفت :شما از چه رنگی خوشت میاد ؟ 

عماد:قرمز و نارنجی

نظرات 34 + ارسال نظر
سه کنج دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ب.ظ http://3konj.ir/

عالی نوشتی ...

ممنون سه کنج جان

daniel corsa دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ http://www.2stane.com

سلام خسته نباشید
مرسی از مطلب های قشنگ ات

[لبخند]
-----------------
سایت دوست یابی و همسر یابی جوانان
http://www.2stane.com

سلام
خواهش
...
ممنون ما یکی را پیدا کردیم ...

زندگی جاریست .... دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلاااااااااااام عزیزم
داستان جالبی بود . خیلی وقتها ماها متوجه نعمتهائی که خدا بهمون داده نیستیم چون اونقدر مشغول هستیم که وقت نداریم به خودمون توجه کنیم !
خوش به حالتون کاراتون تموم میشه رالحت میشین!
عماد کوچولو چقدر با باباش تفاهم داره ! شما چه رنگی رو دوست دارین ؟

سلااااااااام
مرسی.در مورد من که تقریبا بیشتر وقتها اینجوریه ..یعنی متوجه چیزایی که دارم نیستم بیشتر به چیزهایی فکر می کنم که ندارم و عافلم
حالا کو تا تمام بشه
من از رنگهای کرم ٬شکلاتی و قهو ه ای خوشم میاد

pwinner دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.pwinner.com

بزرگترین سایت پیش بینی مسابقات ورزشی همراه با جوایز میلیونی بدون قرعه کشی
پرداخت جوایز از طریق بانک های عضو شتاب انجام می شود لطفا هنگام ثبت نام در محل نام معرف بنویسید
Paniz joon
www.pwinner.com

barandeye parsi bozorgtarin site pish bini mosabeghate varzeshi hamrah ba javayeze milioonibedoone ghore keshi
javayez az tarighe tamamiye bankhaye ozve shetab pardakht migardad.
lotfan dar hengam sabte nam dar mahale name moaref benevisid paniz joon

اوه ..حتما

فائقه دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:29 ب.ظ http://www.faegheh.cov.ir

سلام

مثل همیشه عالی بود
راستی من همیشه خیلی خوشم میاد که انقدر خوب ازخاطراتت می نویسی
یعنی یه جورایی چیزایی رو که ممکنه برای هر کسی عادی باشه و بی خیال از کنارش بگذره تو به عنوان یه خاطه می نویسی و خب برام خیلی جالبه

پاینده باشی

سلام
ممنون
اگه شما هم شروع کنی به خاطره نویسی دیگه از کنار هر چیزی راحت نمی گذری بلکه مدام دنبال سوژه میگردی ..امتحان کن
شما هم پاینده باشی

سه کنج سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:22 ق.ظ http://3konj.ir/

ممنون که اومدید
این شخصیت های کارتونی توی وبلاگها چه گل کرده
جودی آبوت حالا هم آن شرلی من هم میذارم پلنگ صورتی
اشم قشنگی استفاده کردی
راستی موهاتونم قرمزه؟

خواهش می شود
خوب بذار ما که حسود نیستیم
نه ...اما رنگ موی شرابی را خیلی دوست دارم

سه کنج سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ق.ظ http://3konj.ir/

خوبه منم آنشرلی رو خیلی دوست داشتم
شرمنده قصد بی احترامی نداشتم

آره داستان قشنگی بود ...وپر از نکته برای زندگی
ناراحت نشدم

سه کنج سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ق.ظ http://3konj.ir/

خودم یه پا کامران و هومنم
خودم می خونمش مگه اینجوریم
از اونجا فهمیدم که ناراحت شدی که یه کم توی نظرت ناراحتی دیدم

ای ول بابا کامران کیه

سه کنج سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ق.ظ http://3konj.ir/

حالی باشه حسّی باشه بعضی وقتا کلماتو کنار هم می ذارم مگر نه شعر نیست

هر چه از دل بر آید شعر است

فائقه سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ق.ظ http://www.faegheh.cov.ir

سلام

نمی دونم حالا شاید یه زمانی منم شروع به خاطره نویسی کردم

شعرم خب خداییش تیپش شبیه شعرای فروغ بود در کل یه سری از اشعار مهدی سهیلی و فروغ به هم شباهت داره ولی خب من مفهوم اشعار سهیلی رو بیشتر می پسندم
خیلی وقتها اظهار نظراتمون اشتباه درمیاد این که ضایع شدن نیست فقط نباید رویش زیاد پافشاری کرد

ممنون که سر زدی

موفق باشی

سلام
ممنون از توضیحاتتون
مرسی

نیما سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ق.ظ

......هشتم.......
میبینم که خونه تکونی میکنین.....
میبینم که....تولد عماد نزدیکه.........
میبینم که ....خوابم نمیبرد اومدم سر بزنم ببینم به کار گر مارگر احتیاج ندارین.....آخه شنیدم کار جوهره مرده
میبینم که.....نه بابا ولش کن از بس دیدم خسته شدم ....
میبینم که شنبه یکشنبه.....تا جمعه....
نه بیخیال امشب نمیبینم که....
میبینم که.......

هشتم ...فکر نکنم
درست می بینی
بله
...

رهـــا سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ http://rad6718.wordpress.com

ای جااااااااانم ...عماد

...

دکتر سارا سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ب.ظ

...

ارمان سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ب.ظ

انگار نعمتها دیر برامون عزیز میشن!
نظر خواهی هم چیز خوبیه!!
به به.....این عماد هم سبز هم پرسپولیسی...
خیلی با این عماد تفاهم دارما

اینجوری هم میشه بهش نگاه کرد
اما این مادرای بیچاره اینقدر در گیر کار و زحمت هستن که شاید در روز حتی یکبار هم وقت نمی کنن تو آینه نگاه کنن
البته مادرای این دوره دیگه فکر نکنم اینجوری باشن
پس مبارکه

سارا از ژوژمان سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ http://judgment89.wordpress.com

داستانه رو نفهمیدم زیاد ! شاید چون تند تند خوندم !
این جمله ی آخرش گیجم کرد « زن جوان در حالی که اشک در چشم هایش جمع شده بود به عکس زن پیر داخل آینه لبخند زد. »
ایشالله دفعه ی بعد میام دوباره می خونم!
ولی آقا عماد روی باباشون سفید کردند ها !
در مورد نظر خواهی هم ما یادمان نرفته دفعات پیش که آقا ربولی یه مسئله ی شخصی رو به نظرسنجی گذاشته بودند و چه جنجال هایی پیش آمد شما که یادتان نرفته ؟
وای نگین خونه تکونی که من این روزها مشغول راهی شدن به شهر دانشجویم هستم همین جمع کردن و دست چین کردن وسایل ! خیلی دلم گرفته ! دلم نمیاد یه سری وسایلمو بندازم دور ولی می دونم که خودم این کارو نکنم بابام حتما در غیاب من این کار رو خواهد کرد !

گیج کننده نبود ..همون تند تند خوندی
منظور از زن جوان دختر پیر زنه بود که مامانشو آورده بود آرایشگاه
نظر سنجی بد نیست البته به شرطی که توهین توش نباشه
بریز دور ...بالاخره یه روزی باید دور ریخته بشن منم کلی چیز داشتم که دلم نمی یومد بریزم دور اما جدیدا فقط دارم میریزم دور حتی خاطراتمو

سارا از ژوژمان سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ب.ظ http://judgment89.wordpress.com

داستانه رو نفهمیدم زیاد ! شاید چون تند تند خوندم !
این جمله ی آخرش گیجم کرد « زن جوان در حالی که اشک در چشم هایش جمع شده بود به عکس زن پیر داخل آینه لبخند زد. »
ایشالله دفعه ی بعد میام دوباره می خونم!
ولی آقا عماد روی باباشون سفید کردند ها !
در مورد نظر خواهی هم ما یادمان نرفته دفعات پیش که آقا ربولی یه مسئله ی شخصی رو به نظرسنجی گذاشته بودند و چه جنجال هایی پیش آمد شما که یادتان نرفته ؟
وای نگین خونه تکونی که من این روزها مشغول راهی شدن به شهر دانشجویم هستم همین جمع کردن و دست چین کردن وسایل ! خیلی دلم گرفته ! دلم نمیاد یه سری وسایلمو بندازم دور ولی می دونم که خودم این کارو نکنم بابام حتما در غیاب من این کار رو خواهد کرد !

با جمله ی اول موافقم.

جمله اول مفهوم عمیقی داره

خیالاتی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ب.ظ http://aghushekhiyal.blogfa.com

شما هم که سرتون به خونه تکونی گرمه. مامی جان ما هم سالی دوبار خونه رو میتکونه
من و عماد تو رنگ سلیقه مون یکیه

ما که همیشه خانه تکونی داریم ...اما عید فرق می کنه با دقت تمام
جالبه ..تبریک

سارا از ژوژمان سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ب.ظ

منظور این بود که از زیبایی خودش غفلت کرده بود وباورش نمی شد خودشه؟

آره باورش نمی شده که این همه خوشگل بوده و خودش خبر نداشته
اینقدر درگیر بوده که هیچ وقت فرصت نکرده درست تو آینه به خودش نگاه کنه

سه کنج سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:19 ب.ظ http://3konj.ir/

آپیدم

در اولین فرصت میام

medisa سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ب.ظ http://naughtydentist.blogfa.com

salam khanumi!khaste nabashid az khune tekuni!
ma k kollan bi khanemanim,mamie man kollan dare dekorasion avaz mikone,khune ham mikhad rang kone,parde haro ham avaz kone,yani ma ta eid rasman asayesh o aramesh nadarim
jedan aghaye doktor SURATI mipasandan?

سلام
عوض کردن در و دکور هم خوبه ...منم از تغییر خیلی خوشم میاد
رنگ آمیزی کردن خانه..وای خیلی دردسر داره
بله آقای دکتر رنگ صورتی را دوست دارن البته نه به اون معنی که لباس صورتی بپوشن ...ولی همش به من میگه لباس صورتی بپوش
منم از لباسای رنگ صورتی خوشم نمی یاد یا زیادی تند هستن یا زیادی بی روح

مرجان سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:17 ب.ظ

سلامممم
امروز اومدم نظر بزارم.اما مگه وبلاگت باز میشد.البته تقصیر سرعت بود که کشش رفته بودن!
قربون عمادم برم که رنگ صورتی دخترونست اما قرمز و نارنجی مردونه.چقدر از بچه هایی که این مدل سوالا میپرسن خوشم میاد.اینا همه از هوش خوبی هست که دارن.
داستانت خیلی خوشگل بود.بخصوص اخرش .مادرامون همش برامون زحمت میکشن و یه ذره به خودشون نمیرسن.مثل مامان من.الهی من فداش بشم.خدا سایه همه پدر و مادرها رو بالای سر بچه هاشون نگه داره.و همچنین پدر و مادر من.

دیر کرد آپتون رو میبخشیم
ما هنوز خونه تکونی رو شروع نکردیم.اما آرایشگاه رو وقت گرفتیم.

سلام
چرا ؟بله
به نظر من دوست داشتن رنگ دخترونه پسرونه نداره .
هر کسی خوب بالاخره یه رنگی را دوست داره .این سلیقه بابا و پسر نشان از روح سالم و شاداب اونها داره که به خاطر منه اینقدر خوبم که ...
آره خودم هم این داستان را دوست دارم
انشاالله که همیشه زیر سایه پدر و مادر باشین و خدا عمر طولانی بهشون بده
ممنون از لطف شما
خوب برای خانم ها قدم اول آرایشگاه است دیگه ...نه !!
من همیشه برای آرایشگاه رفتن تنبلم

یک دانشجوی اقتصادی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ب.ظ

نه که قرمز پسرونه هست..
ولی در مورد نارنجی با عماد مشترکیم

خوب انتخاب رنگ سلیقه ایه و روانشناسان میگن به روحیه افراد بستگی داره
نارنجی هم که رنگ جلب توجه است یعنی اگه کسی نارنجی بپوشه نخواسته جلب توجه می کنه
تبریک میگم

reza چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ق.ظ http://arezoye-marg.blogsky.com

خیلی وقت بود نیومده بودم
الان اسباب کشـــــــــــــــــی کردم به
pesarak.net

بله
حالا اون پیغام تو صندوق پستی چی بود

یک دانشجوی پزشکی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:07 ب.ظ

آخی مامانه...بله دیگه الآن مده قرمز ،صورتی رو پسرها می پوشن!

...این روزها دیگه دختر و پسر نداره ...

شهاب حسینی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام
اینطور که معلومه ، مثل باباش پرسپولیسیه !

سلام
مگه باباش پرسپولیسیه ؟

باران چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلاممممممممممممم
اخییییی چه داستانه قشنگی بود!
خسته نباشی انی جوونم
راستی اون موضوع نظر خواهیو اگه بذاری که من با جوونو دل هر کاری از دستم بر بیاد می کنم چون واقعا خیلی زحمتت دادمو شرمندم!(بابته نصیحتای خوبت)
وای این عماد گوله نمکه!
من که عاشقشم!
راستی قصده ازدوااج نداره؟(من می رم تو فریزر تا سنم بمونه همین جوری تا عماد بزرگ شه!!!!!!)

سلام
ممنون
بازم ممنون عزیزم چه زحمتی ...من خوشحالم میشم
باید از خودش بپرسم چند روز پیش که باز تو مهد ازش خواستگاری کرده بودند
می خوای عماد بذاریم تو زود پز ...

علی راد پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:25 ق.ظ

سلام آنی
در مورد متن قرمز(بالا) کاملا حسش کردم و موافقم.
داشتم فک می کردم ترکیب قرمز و نارنجی چی می شه دیدم همون نارنجی می شه
اون متن مادر جنی شما منو یاد یه داستان تو کتاب فارسی دبیرستان انداخت.
نمی دونم یادتون هست یا نه. زن و شو هری بودن فقیر. زنه مو هاشو می فروشه تا سالگرد ازدواجشون برای آقاش یه بند ساعت بخره و... و اتفاقا شوهرش هم نمی دونم چکار می کنه(فک کنم ساعتشو فروخت) ولی یه گل سر برای سرهای بی مو خانمش می خره. چقد عاشقانه نه؟
یا حق و یا علی

سلام
اون موقع ترکیب زرد و قرمز جی میشه ؟
تو کتاب فارسی ...یادم نیست .
وای چه عاشقانه

مرجان جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ق.ظ

سلام
آنی من اون داستانی که آقای راد گفته رو یادمه.اتفاقا منم وقت خوندن یاد اون افتادم.اونم داستان قشنگی بود.
چطوری خانم
من که تازه امروز یکم خوبم.آنی یه عالمه از ته قلب مهربونت برام دعا کن.نمیدونم خدا چرا اینقدر بهم سخت میگیره.لابد خیلی بنده بدی هستم.

سلام
منم اون داستانو شنیدم ولی یادم نیست که تو کتابای درسی باشه شاید زمان ما نبوده ...
ممنون ...من خوبم شما چطوری ؟
برات دعا می کنم که همیشه خوب باشی
خدا به بنده های خوبش سخت میگیره به بدا که سخت نمی گیره
انشاا...به زودی زود همه چیز درست میشه اونجوری که دلت می خواد

مژگان امینی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

مطلب زیبایی بود.
(همدانی ها میگویند" دوده گیری")خانه تکانی عید هم که حرفش رانزن تازه اردیبهشت اثاث کشی هم داریم یعنی اگر امسال خودم را باز نشسته نکرده بودم
پسر من هم رنگ قرمز را دوست دارد.
والبته دخترم صورتی
شکلک برای عماد

ممنون
دوده گیری چه جالب اینجا هم میگن خانه تکانی اما من نوشتم گرد گیری آخه خانه را که نمی شه تکون داد....
چرا اینقدر زود بازنشسته شدین ؟
بازم ممنون از طرف عماد

بهزاد جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:02 ب.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

تولدش مبارک. سلیقه اش به خودم رفته!!منم از رنگ قرمز خیلی خوشم میاد! البته بهش بگید این موضوع رو به دوست دخترش نگه! چون اونوقت هرسال روز تولدش پلیور قرمز کادو میگیره!!! (((:

البته پیشاپیش آخه تولدش ۱۹اسفنده
باشه بهش میگم ...حتما چند ماه هم زودتر کادوش میگیره :))

نیما جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام

..........۲۸..........
.اومدم یه عرض ادب کنم و برگردم....امروز حس طنز نداشتم ولی دلم میخواست بهت سر بزنم...
حال عماد جون که خوبه...
تولد مولد که هنوز نگرفتی ؟
میبینم که....نه حس و حالشو ندارم فعلن همون ندیدن خوبه...

سلام
ممنون میبینم با ادب شدی
آره خوبه
نه تا اسفند باید صبر کنید
....

سارا از ژوژمان شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ق.ظ http://judgment89.wordpress.com

بله ؟! باز یه خواستگار دیگه واسه عماد ِ ما پیدا شد ؟! داره رگ غیرتم می زنه بالا

خواستگار...تا دلت بخواد از همه جا ...خداییش پسر داشتن چه کیفی داره ...البته بعد از اینکه دیگه زن گرفت کیفش تمام میشه

عماد شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:24 ب.ظ

سلام
سلا
لللابالللللللشصصللشسطیل؟
+ـتتتعتعه۸هعهغعغافغفبللفعا۶غف
دئ تتتتغاغغعغذلتال عاغع
عغاغافلفل؟۹ه۹؟
ببثیبثیبثقثقبصث؟ت عغغغع؟

سلام
صدتا سلام گل پسرم
عشقم عزیزم
مرسی

کیمیا یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.kimi-jon.blogfa.com

سلام وبلاگت خیلی قشنگه

سلام
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد