در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

یادمه

 

 

یادمه وقتی دبستانی بودم یه دختر توی مدرسه امون بود که پدر و مادرش یک پاک کن بزرگ را  سوراخ کرده بودن و  یک نخ کلفت هم ازش ردکرده و انداخته بودن  گردنش٬ حالا می فهمم پدر و مادرش چی میکشیدن... 

 عمادم روزهای اول تقریبا هر روز و الان خیلی کمتر پاک کنش را گم میکنه...و این باعث شد یاد اون دختر بیفتم.آقای همسر میخنده و میگه منم اینجوری بودم هر روز یه چیزی گم میکردم. میگم مامان و بابات چیزی نمی گفتن؟میگه وقتی دیدن فایده نداره دیگه چیزی نگفتن اما از سال دوم به بعد خیلی به ندرت چیزی گم میکردم.  

من که دلم نمیاد یه پاک کن سوراخ کنم و بندازم گردن پسرم..رفتم یه بسته پاک کن بزرگ خریدم و هر روز چند سانت از پاک کن را میبرم و میدم ببره مدرسه چند تا هم از این پاک کن فانتزی ها خریدم کوچولو٬ اونا را هم به نوبت ... 

اما جدیدا یه ایده بهتر٬ از این مدادها که سرشون پاک کن دارن استفاده می کنم. 

 اما من خودم تا اونجا که یادمه چیزی گم نمیکردم .گم کردن هر چیز معادل توهین به مقد سات بود . برای ما کوچکترین چیز ها هم با ارزش بود حتی یک دانه برنج...نمی دونم چرا من نتونستم اینو به بچه ام تفهیم کنم . چرا؟؟؟؟  

نظرات 24 + ارسال نظر
دلژین شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ http://drdeljeen.com

بخاطر اینکه اخلاق ربولی احتمالا غالب بوده و شما مغلوب شدی توی این جمع سه نفره

غالب اونم بد جور

مریم شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ق.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام
آخ گفتی آنی جون
من هم مشکلات از این دسته رو با سروش دارم متاسفانه
اونم فوق العاده بی اهمیت ه نسبت به وسایلش و قدر هیچی چیز رو نمی دونه ..
اما ان شا الله که سلامت باشند همه ی بچه ها و همچنین عماد جون می گذره ناراحت نباش
مواظب خودت و پسر گلت باش
عماد جونو ببوس
مریم

سلام عزیزم
عماد اصلا سال های قبل اینجوری نبود
امسال طفلکی بچه ام ساعت ۷صبح میره و ساعت چهار و نیم عصر خسته بر میگرده
دیگه زنگ اخر از خستگی حال نداره وسایلشو جمع کنه

نازی شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://nazi3700.blogfa.com

ای جان. آنی جون یاد خودم افتادم که همیشه مدادرنگی‌هامو گم میکردم. هر بار که میبردم وقتی میومدم خونه چند رنگش نبود. و تنها چیزی بود که هر ماه باید برام میخریدن. چون سر ماه که میشد فقط 2 یا 3 رنگ مونده بود. و هر بار بابا بهم میگفت اگه این بار گم کنی باید از همون رنگای کم استفاده کنی و دیگه برات نمیخرم اما باز دلش نمیومد و برام میخرید.

خوب شد یه تجدیدی خاطره ای برای شما شد
مگه دلمون میاد

×بانو! شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:08 ب.ظ http://x-banoo.blogfa.com

سلام عزیزم
بنظرم اگه زیاد براش نمی‌خریدی و میذاشتی یه کم معنی نداشتن رو بفهمه بیشتر حواسش رو جمع کنه...
بعضی وقتا یه کم سختی کشیدن بد نیست...

سلام
دلم نمیاد اندازه یه سر سوزن سختی بکشه
یعنی تو این روزگار بی سرو سامان بره به کی رو بزنه برای یک پاک کن؟؟

یک مرد یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:36 ق.ظ http://www.1mard.com

سلام آنی خانوم
من یادمه اون موقع ها ، بابام رفته بود چند تا بسته از این پاک کن دو رنگه ها خریده بود که یه قسمتش نارنجی بود و یه قسمتش هم آبی ( به عنوان خودکار پاک کن) خدا میدونه چند تا بسته !!! . جالب اینجاست که هر دو قسمتش هم بیشتر کثیف کن بود تا پاک کن بخصوص اون قسمت آبیه که تیکه تیکه میکرد کاغذ رو. هر بار به امید اینکه از دست این پاک کنها راحت شم ، یکیش رو توی مدرسه میبخشیدم به دوستام و میومدم خونه میگفتم گم شد. مگه تموم میشد این پاک کن ها..... . چند وقت پیش توی زیرزمین خونه داشتم دنبال یه چیزی میگشتم دیدم توی یه کارتون چند تا بسته از همون پاک کنها هنوز مونده . خلاصه این آرزو به دلم موند که در دوران مدرسه از این پاک کن نرم ها استفاده کنم. اگه الان برمیگشتم اون دوره قول میدادم که اگر برام پاک کن نرم بخرن هیچ وقت گم نکنم

سلام جناب یک مرد
خدا رحم کرده یکیشو سوراخ نکردن بندازن گردنت..برو خدا را شکر کن
واقعا گاهی گفتن حرف دل و حقیقت خیلی بهتره تا گم کردن و بخشیدن
حیف که گذشته وگرنه من یک سانت از پاک کن های عماد را می فرستادم براتون

بیوطن یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ق.ظ

ما یکی بچه ها رو از مدرسه آقا عماد اینا در آوردیم بیچاره ها نمی دونی چی میکشن ....مراقب تغذیه اش باش حسابی ..

چی میکشن؟؟؟
میشه دقیق تر توضیح بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رضا محمدزاده یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.rezamohamadzade.blogfa.com

سلام آنی
خوبی ؟
دکتر خوبن سلام برسون و عماد جان رو ببوس
همه اینجوری بودیم دیگه . خودت نه ؟ یکم فکر کن

سلام
ممنون
گفتم که خودم زیاد چیزی گم نمیکردم
خیلی به ندرت اونم بیشتر به سرقت می رفت

رضا محمدزاده یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.rezamohamadzade.blogfa.com

اینم یه شعر فارسی

قطره
ق
ط
ر
ه
آب می شود
آسمان آسمان ابر
تا ماهی
برکه برکه
بیاساید

ممنون
لطف دارین شما
خیلی عالی بود

. یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

آنی جون ناراحت نشو از حرفم من خیلی دارم مطالبتو دنبال می کنم یه چیزیو که از مطالبت گرفتم این بود تو خیلی داری عماد رو لوس می کنی اگه الان با پسرا رابطه داشته باشی تو محیط کار و اینا می دونی الان پسرا چه طور هستن یه پسر ۲۳ ۲۴ ساله انقدر ضعیف و لوسه که تا ۱۰ سال دیگه نمی تونه زندگی رو بچرخونه به نظر من بهش یاد بده چه طور مواظب وسایلاش باشه بریدن پاک کن و هر روز یه پاک کن جدید دادن اصلاااااااااااا درست نیست
بزار متوجه شه هر چیزی ارزش داره بزار سختی رو بکشه من اگه بچه دار شم اگه بچم پسر باشه یه نوع دیگه تربیتش می کنم این کارا شاید واسه یه دختر مشکل ساز نباشه ولی عماد پسره خیلی فرق داره !!!
ناراحت نشو ولی رو حرفام فکررررررر کن من دارم پسرایی رو می بینم که هیچی نمی فهمن خیلی وضع جوونا داره بد می شه ....
حتی به این نتیجه رسیدم قدیمیا کهه بچه هاشون رو سر کار می فرتادن البته بعد یه سنی حق داشتن حالا الان سر کار فرستادن شاید نشه ولی می شه تو روز چند ساعت بچه رو سپرد به یه دوست یا همکار و اون چند شاعت حالا ۱ ۲ ساعت حتی اصلا کاری باهاش نداشت تا اینکه رو پاهاش واسته البته این واسه۱۲ ۱۳ سالگیه اگه جونای الان رو دیده باشی می دونی چی می گم
به قول قدیمیا بچه شیرین و تربیت شیرین تره

نه اصلا لوس کردن در کار نیست
بچه تقریبا ۱۰ ساعت در مدرسه است
و این یعنی ۱۰ ساعت تمام باید بار زندگیش را به تنهایی به دوش بکشد
جدیدا هم وقتی کسی اذیتش می کنه میگم خودت باید بتونی از خودت دفاع کنی نمی شه من هر روز بیام مدرسه
مطمین باش حواسم هست

مسان یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ

http://www.sokout2.blogsky.com/؟؟؟؟؟؟؟

اونم مال خودمه زیاد تعجب نکن

محبوبه یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ب.ظ

سلام خوبی؟..سخت نگیر انی منم خیلی چی گم میکردم..مخصوصا مداد تراش..اوایل خیلی گریه میکردم..اما بعد دیگه ربام عادی شد..کاپشن..کتاب..دفتر..هر چی فکر کنی جا میذاشتم..بعد درست شدم..اما الان هم بازم جا میذارم..موبایلم رو هم جا گذاشتم..
این پاک کن های ته مداد خوب پاک نمیکنن...یه ایده ی خوب..بهش بگو..قبل از این که بیای خونه وقتی داری جا مدادیت رو مرتب میکنی..با مدادهات حرف بزن..اسم بذار براشون..من خودم این جوری بودم..مثلا میگفتم..خوب تو برو تو اتاق خودت..تو هم برو تو اتاق خودت..از این جا مدادی ها براش بگیر که چند جای مختلف دارن..بعد اروم اروم میبستم و می ذشاتم تو کیفم..موفق باشی..

سلام
ممنون
هر روز که میاد خانه توی جا مدادیش اصلا مداد نیست
همه را باید از ته کیفش پیدا کنم
باشه حتما از ایده شما استفاده میکنم
ممنون

دکتر نفیس یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

ما کلاس اول که بودیم نمی ذاشتن پاک کن با خودمون ببریم
هر غلطی که می نوشتیم دورش رو پرانتز می گذاشتیم و یه خط اریب می کشیدیم روش
پس من با افتخار می تونم بگم : من اصلا کلاس اول پاک کن گم نکردم :دی

واقعا باید به شما تبریک گفت

پریسا در دریای خوشبختی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://parvanehparisa.persianblog.ir

سلام.. مرسی از لطفت.. راستش دیگه الان وقتی نیست که به بچه ها بگیم ما اون موقع اینطوری بودیم شما چرا اینطوری. باید خیلی غیر مستقیم نظم پذیری را یاد داد.. پریسا هم همینطور بود اما خیلی بهتر شد سال به سال.اما سال اول دبستانش خیلی دست به گم کردنش خوب بود

سلام
مرسی از لطف شما
منم زیاد سخت نگرفتم و همین کار را کردم
چند روزیست که چیزی گم نکرده و هر روز میگه مامان امروز حواسم بود چیزی جا نذاشتم
تازه چند تا از چیزایی هم که گم کرده بود پیدا کرده و آورده خانه

نسیمه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ب.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

بابا یه پاک کن که خوبه من کلن چند تا جامدادی گم کردم اونم تا پنجم دبستان...بعدشم پسرا از دخترا گیج ترن !!
بیشتر وسیله گم می کنن.
برادر من دوره دبیرستان کاپشنشو تو مدرسه جا می ذاشت :)))

حالا چرا به پسراتوهین میکنی
خداییش همه اشون اینجوری نیستن
طفلکی سردش نمی شد

[ بدون نام ] دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:47 ب.ظ

من تقریبا هفته ای یک بار میرفتم مدرسه تا کا÷شنم رو که جا گذاشتم بردارم چیزای دیگه ÷ییییییییییشکش

یعنی شما الان برادر نسیمه هستین دیگه؟؟

یک معلم دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام خوب واسه اینکه ما اگه گم می کردیم همون فرداش یه دونه دیگه بهمون نمی دادند خوب این طوری قدر وسیله هامون رو می دونستیم
عیبی نداره این نسل هم یاد می گیرند خوب م دلمون نمیاد بچه امون بدون وسیله بره مدرسه حتی اگه شده از خودمون می گذریم ولی خوب به جاش بچه هامون یاد نمی گیرند دیگه

سلام
آره برای ما اینجوری نبود
ما الان پاک کن را میدیم اما بعدا در خرید سی دی و اسباب بازی جبران می کنیم

دکتر ژیلا سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.drjila.com

درود
آنی جون دلیلش ژن ژن دکتر قوی تر بوده! به باباش رفته عماد

درود
بنظر نمی یومد زنش قوی تر باشه

نسیمه سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:41 ب.ظ

آنی جون گیج ترن قبول کن کنترل یه پسر بچه سخت تره یا دختر بچه؟

من خیلی از دختر ها را که با پسر خودم مقایسه می کنم نتیجه عکس می شه

شاپرک شاد چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ http://shaparakshad.blogfa.com/

سلام آنی جان

این مشکل خیلی از مامانهاست ! ولی خدارو شکر دختر من خیلی کم وسایلشو گم می کنه البته من روی ریزترین وسائلش هم اسمشو نوشتم و بر چسب زدم به خاطر همین اگر گاهی هم چیزی رو گم کنه معمولا فردا پیداش میکنه

سلام عزیزم
عماد هم این هفته چیزی گم نکرد باید براش اسفند دود کنم
دیگه پاک کن را نمی شه برچسب زد

لژیونلا پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

سلام عزیزم. خوبی؟
پسر کو ندارد نشان از پدر....

سلام قربونت برم
دقیقا...

متین بانو پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

سلام آنی خانومم .

معلم ِ کلاس اولم ، کل ِ بچه ها رو مجبور کرده بود این کار و کنن .. فک کنم با کش هم انداخته بودیم دور گردنمون... بعد وقتی سال دوم مدرسه م رو عوض کردم تازه فهمیدم چه کار ِ زشتی رو به ما تحمیل میکردن ...
فکر کنم آنی خانوم این از خصوصیات ِ پسراس که راحت گم میکنن و زیاد هم ناراحت و پی گیرش نمیشن ... من اگه یه تار مو از محتویات ِ جامدادیم کم میشد آسمون رو به زمین می آوردم ... از شمردن ِ مدادام که مثلا سه تا بودن که موقع املا اگه یکی نوکش شکست سریع یکی دیگه رو بردارم یا پاک کنی که با تراش ست بود کلی کیف میکردم .

سلام عزیزم
اگه همه اینکار را انجام بدن زیاد زشت نیست
آره پسرها اکثرا اینجورین

دکتر مانستر پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ب.ظ http://drmonster.blogsky.com

سلام
چه جالب...
من هم وقتی کلاس اول بودم هر روز یه چیزی گم میکردم!!!
مامانم دیگه از دستم عاصی شده بود!!!!!!!!

سلام
پس بین پزشک ها عمو میت داره این چیز گم کردن

مژگان امینی پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

تا حالا که بهتر شده ان شا ا.. که از این هم بهتر می شود.وقتی پدر و مادر خوب باشند مدرسه هم خوب باشد.مشکلی نیست.
من هم دختر دارم هم پسر تا حالا که کنترل شان ربطی به جنسیتشان نداشته!

آره عزیزم
مشکل خاصی نیست

سارا از ژوژمان سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://judgment1989.persianblog.ir/

سلام
هــــــــی حرف گم شدن شد من چند روز پیش إمپیفور پلیرمو گم کردم :(
خدا بیامرزتش:(((
از کامنت ها خوندم که گویا عماد بهتر شده:) من از روش ترییتی شما خیلی خوشم میاد به نظرم شما مشاور خوبی هستین در این زمینه :))

سلام
خدا بیامرزدش
آره عزیزم خیلی بهتره شده ی
شاید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد