در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

دنبال رضایت دیگران نباشید

  

 

زندگی پر است از قضاوت دیگران درباره ما.قضاوت هایی که بیشتر اوقات بد و گاهی خوب هستند.اگر عادت کنیم که به داوری دیگران اعتنا کنیم و باهر نظر موافق و مخالف ٬زیرو رو شویم ٬باید فاتحه را بخوانیم . 

شما راه خودتان را در زندگی تان بروید و با توجه به موقعیت های زندگی تان و به کمک عقل ودرایت خودتان بهترین گزینه ها را انتخاب کنید.کاری نداشته باشید دیگران درباره شما چه فکر خواهند کرد ٬پشت سرتان چه خواهند گفت ٬یا در مسیر هدف شما چه سنگ اندازی هایی خواهند کرد .نظرات دیگران همیشه با یکدیگر متفاوت است .

بنابراین نظر خود را راهنمای خودتان  قرار دهید و از توجه نکردن به داوری دیگران عذاب وجدان نگیرید .شما خودتان هستید و خودتان باقی بمانید . 

رضایت تمام اطرافیان شما چیزی است که هیچ گاه نمی توانید به دست بیاورید.  

 

    با انتخاب صحیح هدف،مسیر وطراحی واجرای برنامه دقیق و بررسی پیامدهای تصمیم ، 

                    نگران قضاوت دیگران نباشید و جهت پیشرفت تلاش کنید .  

  

پ ن:چند روز پیش وقتی عماد را بردم مهد و برگشتم تا سوار ماشین بشم دیدم یک پسر جوون داره دست فروشی می کنه و در خانه ها را می زد .از سرما دستاش و صورتش قرمز شده بود .کمی دلم براش سوخت (فکر کنم از تو چشمام اینو خوند )زود خودشو به ماشین رسوند و گفت خانم :کارد آشپزخانه نمی خوای .ست کامل پیچ گوشتی،کارد میوه خوری و... 

گفتم :نه  

گفت یه چیزی بخر  الان یک ساعته دارم میگردم و هنوز چیزی نفروختم . 

پیش خودم گفتم بذار یه کمکی بهش بکنم و قبول کردم که یه سری کارد میوه خوری که قیمتشو می گفت 5هزار تومن از ش بخرم (البته کمی هم چانه زدم و شد 4هزار تومن ) 

پول را بهش دادم و بعد یک قیچی در اورد که این قیچی 6کاره است .مرغ می بره ،ماهی ،نان و... 

گفتم نمی خوام از او اصرار و از ما انکار گفتم قیمتش ؟ 

گفت 5هزار تومن .گفتم نه نمی خوام (هر چی میخواستم شیشه ماشینو بدم بالا دستشو گذاشته بود رو شیشه ) 

خلاصه گفتم هزار تومن اگه می خوای . 

گفت نه 3هزار .گفتم هزار .گفت 2هزار .گفتم هزار .گفت باشه . 

من در عرض چند ثانیه 5هزار تومن رسید به هزار تومن . 

دیگه قبول کردم . 

اما هنوز دارم فکر می کنم این قیچی واقعا قیمتش چقدره ؟ 

چقدر خریده که به هزار تومن راضی شد ؟ 

چقدر سود براشون داره ؟  

 

نظرات 26 + ارسال نظر
یکی مثل خودم دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:20 ب.ظ http://1saro2goosh.blogsky.com

سلام علیکم
خوب آبجی اگه خوب بود یکیم برای ما میگرفتی.
منم دیروز دم کوچمون یه پسر عقب افتاده رو دیدم که آدامس میفروخت.از وقتی یادمه طفلی همیشه یه ساک دستشه و از این چیزا میفروشه.این دفعه کارش توسعه داده بود و آدامسای خوب داشتم.ریلکس و بانانا و ... از این چیزا.فوری ترمز زدیم(با پای پیاده بودما)گفتم یه موزی و توتی و یه دارچینی.گفت نعنایی بدم.فکر کردم الان خودم کلی ریلکس دارم..گفت.از اینا ببر.خلاصه ۵ تا خریدیم ۱۰۰۰ تومن.اما کلی برام لذت داشت.دلم میخواست بازم بخرم!


راستی با اون ببعی پس دیگه دلت برای من تنگ نشه!!!

سلام
خوبم ...شما خوبی ...یکی چه قابل داره .
خوب بازم می خریدی ..گناه داشت طفلک
چرا هر چی نگاش می کنم بیشتر دلم هواتو می کنه

رها دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:11 ب.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

فیمت یکیش ۵۰۰۰ تومن بود شما دوتا خریدی ۵۰۰۰ تومن...
منم دلم واسه این دستفروشا خیلی میسوزه...هر چی کوچولو تر باشن بیشتر

تقریبا همینجوریه که شما گفتی ...
واقعا تو اون سوز و سرما دلم خیلی براش سوخت

شهاب حسینی دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام
با مطلب اول شما در مورد اینکه نمیشود همه را با خودتان موافق کنید ، کاملا موافقم !

در ضمن هیچوقت از دستفروشها چیزی نمیخرم !

جای شما در شعر سه شنبه هفته ی گذشته خالی بود ، لطفا برای این هفته شرکت کنید !
دلمون برای اشعار شیفتی شما تنگ شده !
مثلا
وای که چه شیفیته
همه چی شیفتیه
خوش میگذر امروز
با اینکه اون شیفتیه !

سلام
خودمان هم به شدت با مورد اول موافقیم
چرا مگه دست فروشا دل ندارن
ما هم از سر دلسوزی خریدیم

منتظر اشعار شیفتی باشین.
شاید هم شعرهای شیفتیمو کردم دیوان شیفت و چاپش کردم

رضا مدهنی دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:31 ب.ظ http://madhani.blogfa.com/

امروز یه اس ام اس بدستم رسید چقدر با این پست شما هم خوانی داشت :
من کلید موفقیت را نمی دانم اما کلید شکست تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران از خود است ....
ما هم ست آچار و پیچ گوشتیمان چند روز قبل به همین روش کامل شد

خوب دیگه دل به دل راه داره
اس ام اس قشنگی بود ..دقیقا
مبارک است انشالله

سارا سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ق.ظ http://saturn64.blogsky.com

سلام
از طریق وبلاگ همسرتون با وبلاگ شما آشنا شدم
پسرتون عماد خیلی شبیه همسرتونه(بر اساس عکس کودکی همسرتون)

سلام
خوشبختم
شاید ..

یک دانشجوی اقتصادی سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:18 ق.ظ

سلام.میشه گفت مردا بیشتر از زنها می تونن این مسئله رو رعایت کنن چراکه زنها بیشتر به نظرات اطرافیانشون توجه می کنن.
از نظر حسابداری ایشون اصلا ضرر نکردن. فرض کنیم برا هرکدوم ۱۰۰۰تومن داده خریده پس:
۱۰۰۰+۱۰۰۰=۲۰۰۰فیمت تمام شدقیچی و کارد
درآمد فروش:۴۰۰۰+۱۰۰۰=۵۰۰۰
۵۰۰۰-۲۰۰۰=۳۰۰۰ سود حاصل از فروش
پس جنس دومی رو به خاطر اینکه سودشو به نوعی از جنس اولی تامین شده می فروشه
مسئله دیگه ای هم که هست اگر وقتی کالایی که فروشنده می فروشه چندان مشتری نداشته باشه(دستش مونده باشه)در این مواقع فروشنده سعی خواهد کرد در کمترین زمان ممکن موجودی کالاهاشو حتی با قیمت کمتر بفروش برسونه و بعد از آن کالاهایی که تقاضای بیشتری رو دارن روبرا فروش جایگزینی کنه..

اینو شما از کجا فهمیدین آماری چیزی دارین ؟
معلومه هم حسابدار خوبی هستین هم با معاملات خرید و فروش آشنایی کامل دارین
یعنی علم و تجربه را باهم دارید

زندگی جاریست... سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ق.ظ http://parvazz.wordpress.com

سلام
منم بشدت با مورداول موافقم.
در مورد مورد دوم هم اکثر فروشنده ها که سر مشتری کلاه میذارند و خیلی وقتها خیلی بیشتر از ارزش واقعی جنس رو از مشتری میگیرند ! حالا ما یکبار هم که شده یه کمی گرونتر جنس ارزونتر رو از این دست فروشهای کوچولو بگیریم مگه چی میشه ؟هرچند من خودم فقط یکبار از یک دست فروش آدامس خریدم اونم مجبورم کرد وگرنه نمیخواستم بخرم

سلام
موافقم اساسی و بهشم تا بتونم عمل می کنم
یکمی گرونتر طوری نیست ..خیلی گرونتر خوب نیست ..تازه اشم بیشتر جنساشون هم ساخت چین است ...که اینم خوب نیست

هرمان سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.hermanhese.blogfa.com

سلام موافقم که نبیاد به نظر دیگران نسبت به خودمون اهمیت بدیم
ولی نمیشه خب مردمن دیگه ما هم بین همین مردم زندگی می کنیم.
خوب کاری کردید که از پسرک خرید کردید
قابل توجه آقای حسینی بیرحم
یه سر بهم بزنید

سلام
ما میتونیم به نظر دیگران احترام بذاریم اما باید تصمیم نهایی را خودمان بگیریم
مرسی
توجه
چشم

سارا از ژوژمان سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:16 ب.ظ

برای دستفروش:
هنوز مونده تا من یاد بگیرم نسبت به نظر دیگران بی اعتنا باشم

ممنون از حس انسان دوستانتون
زودتر یاد بگیر به نفعته

یکی مثل خودم سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:21 ب.ظ http://1saro2goosh.blogsky.com

سلام به مامانی و گل پسر قند عسلش
آخه عماد نمیگه میاد تو وبلاگم چقدر قند تو دلم آب میشه.آخر سر دیابت میگیرما
قربونش بشم.از رطف من ماچش کردی مامان خانم؟؟؟؟؟؟؟ ببعی رو تنها تنها نبینیا.آخه میترسم رو من تاثیر بد بزاره.خاصه خونواده در بزرگ کردنم زحمت زیادی کشیدن
اینقدر کیف داره با موس بگیری و هی بندازیش پایین.عماد خوب کشفید.خوشمان آمد

سلام به خاله مهربون
از طرف شما ماچش کردم
می بینیم ...چرا تاثیر بد ..خوب چاق و چله است که ...
قابلی نداشت خاله جون

یکی مثل خودم سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:27 ب.ظ

رفتم کامنتا پست قبلی رو خوندم استرس گرفتم.آخه من تند تند مینویسم و معمولا یه دور نوشتم رو نمیخونم.امیدوارم "عماد " نوشته باشم دیگه

اگه خدا بخواد درست نوشتی
فقط ...رطف ...

نیما سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ

سلام
میبینم که چاقو می خرین قیچی میخرین چونه میزنین............
خوبین شما ؟امیدوارم که همیشه خوب و خوش و سربلند و پیروز باشین
کار ثواب هم که میکنین
بای

سلام
شما تخصصتون دیدن دیگه ...می خریم ..می زنیم
شکر ..خوبیم
کمترین کاری بود که میتونستیم انجام بدیم
بای

medisa سه‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ب.ظ http://naughtydentist.blogfa.com

salam.rajebe ghezavat abhatun movafegham vali nemishe b harfe va nazare digaran tavajoh nakard,akhe ma darim ba una zendegi mikonim va nazar va raftareshun ru ma tasir mizare.

سلام
خود من در خیلی از کارهام از مشورت دیگران استفاده می کنم ...ولی تصمیم نهایی را خودم میگیرم و به این فکر نمی کنم که دیگران چی بگن
وقتی تصمیمی را گرفتی و مطمئن بودی که درسته دیگه جای تردید وجود نداره

مانگیسو چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ب.ظ http://www.mangisoo.blogfa.com/

سلام.
خوبی آنی جونم.
مث همیشه گل گفتی. حرف دل مارو زدی که خواهررررررررررر.
من اینجور موقع ها شک می کنم شاید مال دزدی باشه... البته شاید دزد رفته مغازه لوازم خانگی.
برای منم چنین موقعیتهای استثنایی پیش اومده.
مبارکه... غذاهای خوشمزه بپزی.

سلام
مرسی عزیزم
نه فکر نمی کنم دزد نبود
ممنون

یک دانشجوی پزشکی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:14 ب.ظ

با این جمله موافقم رضایت همه افراد رو نمی شه بدست آورد.ای کاش بتونیم حداقل از خودمون راضی باشیم!

این رضایت از خود که برای من یکی محاله

باران پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:40 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

وای انی جوون گل گفتی یکی از ایرادای من همینه
حرفه دیگران برام خیلی اهمیت داره!!!!
همه هم بهم می گن نباید این جوری باشی!!!
ولی باید اصلاحش کنم!
مثله یه اقاهه تو مشهد به ما یه کارد فروخت به زور!! که قیمتشو از ۳۰۰۰ اورد رو ۱۰۰۰!!! واقعا منم خیلی دوست دارم بدونم از کجا اینا رو می خرن و چند؟
انی جوونم منم اپم دوست داشتی پیشه ماا بیاا

حتما اصلاحش کن ..به نفع خودته
فکر کنم اینا را کیلویی میخرن اونم کیلوی ۱۰۰تومن
چشم میام

زبل خان پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

راستی اومدید وبم عکسمو دیدید..اصلا نیامدید...


حتما چینی بوده ..چینی ها همین جوریه...

آمدم بابا ..دیدم ...قشنگ بود
آری

یکی مثل خودم جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:29 ب.ظ

مرسی عزیزم

خانم ورزش جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:48 ب.ظ

سلام برای ما هم پیش اومده ولی بعضی هاشون از دلسوزی ما سواستفاده می کنند

سلام
دقیقا ...چون منم بعد از تحقیقات فهمیدم اون کاردهای میوه خوری که ۴هزار تومن داده ٬ قیمت واقعیش ۲هزار بوده

نیما شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ

میبینم که.............
بیخیال

میبینم که عینکاتو هم زدی و بازم ندیدی
بیخیال

زن مستقل شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:17 ب.ظ http://independentwoman.blogsky.com/

مامان مهربون
فکر کن صدقه دادی اینجوری راحت تری من در اینجور مواقع اینطوری فکر می کنم

سلام دوست خوبم
منم با همین فکر از اون دست فروش خرید کردم ...
ممنون

مردی که می خندد شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 ب.ظ http://mankh.blogsky.com

سلام شرلی عزیز
دل خوش سیری چند؟این دست فروش ها هم برای خودشون عالمی دارن...نمی دونم چرا به بعضی هاشون مشکوکم...
توی این ولایت ما ...ولایت بی در و پیکر ما...پر از این ادما شده که یه جورایی با بازی کردن با احساسات دیگران می خوان به یه نوایی برسن...یا یه کسایی رو به نوایی برسونن...دنیاییه که حتی به یک دستفروش بی نوا هم نمیشه با خیال راحت خیر رسوند....
بگذریم..
قرار نیست که ما همه رو راضی کنیم...پس دیگران برای ما چه می کنن؟به نظر من باید به دل گوش داد...البته دلی که ساخته شده باشه...
پر حرفی کردم...عذر
شادکام باشین.

سلام
سیری خدا تومن
منم مثل شما به بعضی هاشون مشکوکم اما بعضی ها رو میشه از ظاهر و نگاهشون تشخیص داد که مشکوک نیستن
من فکر نمی کنم کسی بتونه با بازی کردن با احساسات دیگران به جایی برسه شاید در ظاهر موفق بشه اما در باطن ...نه
حرفهای شما همیشه به دل میشینه لطفا همیشه پر حرفی کنید ...
موفق باشید

نیما شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ http://sanil60.blogfa.com/

سلام میبینم که آپ نفرمودین
میبینم که از بس دنبال ثواب هستین و از بس چونه میزنین یادتون رفته آپ کنین
یه چیزی بگم من دوس دارم وقتی کامنت میزارم حرفام با تیکه باشه یعنی خنده رو لبها بیارم به دل نگیری یه وقت ها..............

سلام میبینم که بازم میبینی
نه یادم نرفته حس و حالش نیست
اگه تیکه ها خوب باشه ما هم میخندیم چرا بدمون بیاد

عماد شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام
خوبی؟
للزبفللاتمنطردنک:؟قیظ۲ثظص۲
ص۲شض۲کصثشض۲صظ۲ثشس۲
ث۲ث۲ث۲
ص۲ص۲صش۲ثش۲۲شیز۱۲۳۴۵۶۷۸۹
ض۲ص۲ص۲صسص۲۲ص۲ص۲ص۲۲۳۲۳۲۲ص۲۳۲
۳۲ی

سلام عزیزم
قربون سلام نوشتنت
به رمز نوشتی

یکی مثل خودم یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ

سلام مهربون خودم
آنی گلم

اومدم ببینم کامنتت رو تایید بکنم ؟
میخوام جواب بدم اما گفتم شاید از خودت یکم گفتی نخوای تایید بشه.گرچه چیز خیلی خوبی هم گفتی.حرفت هرگز فراموشم نمیشه.تو جواب کامنت آقای دکتر نوشتم.
خیلی ماهی

سلام مهربون مثل خودم
اشکال نداره

نیما یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ب.ظ

میبینم که عینک ما رو مخره میفرمائین
میبینم که .......................یکی نیست بگه من چیو دارم میبینم..............میبینم که .........آپ کن تا بگم چی دارم میبینم

نه درست ندیدی ما کسی را مسخره نمی کنیم
میبینم که ........آپ کردیم
آپ کردم زود باش بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد