در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

با من از عشق بگو

نازنینم ! 

در رویای خود به استقبال چشمان سیاه تو آمدم که عاشقانه ترین کلمات را به من تعارف میکنند  

دوست دارم مثل گذشته ها با تمام وجود با تو سخن بگویم ٬ولی باور کن واژهایم از جنس سکوتند و گوش هایت را نمی نوازند . 

دلم تنگ شده دلم تنگ شده برای بوییدن آب دریا و برای جای پای باد در میان شاخه های سبز درختان . 

من به لبخندم نیز اخم میکنم تا برکه هم بداند من واقعا دلتنگم . 

قلک دلم پر شده از سکه های غم و حنجره ام نایی برای خواندن آوازهای محزون ندارد . 

زندگی همچون کوهی است که برای رسیدن به خوشبختی باید قله آن را فتح کرد . 

چنانچه در نیمه راه پشیمان شوی هرگز به قله خوشبختی نخواهی رسید  

 پس به راحت ادامه بده تا چهره زیبای دنیا را از بلندای قله سعادت بنگری . 

 

 

 

پ ن:چند پست قبلتر یه مطلب(گذشت اما چه سخت ) در مورد یکی از اقوام گذاشته بودم که تو حادثه رانندگی همسر ودوبچه خود را از دست داده بود .بعضی از دوستان خواسته بودن بیشتر در موردش بنویسم اما خودم هم بعد از اون اتفاق زیاد ندیده بودمش  چون خودش هم مدام تحت درمان بود و به تازگی میتونه حتی بدون عصا هم راه بره .روز ۴شنبه مامانم زنگ زد گفت قراره بیاد خونشون وگفته می خواد ما را هم ببینه . 

دیروز تمام وقت پیشش بودم وامروز نزدیک ظهر رفتند اصفهان من وقتی با هاش حرف میزدم مثل این بود که می خوام به یک ظرف چینی بسیار ظریف دست بزنم که هر لحظه ممکنه بشکنه با احتیاط واینکه خاطراتش را زنده نکنم اما خواه نا خواه با دیدن عماد که همسن بچه دومش بود یاد گذشته میوفتاد وطوری از بچه هاش حرف میزد که انگار هنوز زنده هستن . 

ازش پرسیدم با خاطراتت زندگی می کنی ؟گفت اینکار را میکردم اما دیدم  دارم دیونه میشم تصمیم گرفتم با زمان حال زندگی کنم اما هنوز با کمترین بهانه چشمهایش پر از اشک میشد  

خانه اش را عوض کرده تمام وسایل زندگیش را عوض کرده وهر چی که او را یاد گذشته می انداخته را کنار گذاشته . 

نماز وقرآن و تسبیحش ترک نمی شد پیش خودم گفتم شاید اگه این اتفاق برای من میوفتاد  

کافر میشدم ودیگه خدا را هم صدا نمی کردم اما اون این اتفاق را یک امتحان بزرگ میدونست که زندگیش را متحول کرده وباعث شده که خودش را بیشتر بشناسه واز شناخت خود به شناخت خدا برسه .

نظرات 19 + ارسال نظر
یکی مثل خودم جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ب.ظ

سلام
همون پستی که گفته بودی یکی از دوستای نزدیکتون بوده؟همسن شما؟اون موقع اخه تازه با شما اشنا شده بودم
عاشقانه ترین کلمات در انتظارت هستند.

سلام گلم
آره همونه بعد از سه سال بالاخره دیدمش اما اونجور که دلم می خواست نه خیلی زمانش کم بود

یک دانشجوی اقتصادی جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ http://samtab.persianblog.ir

سعی می کنم دخالت نکنمولی شماهم یکم زیادی گیر دادین به این پسورد

شما از کجا میدونید ما خیلی گیر دادیم
ما گفتیم اگه به ما اعتماد داری بده و گرنه که هیچ وحال فهمیدیم که به ما اعتماد ندارن تمام
(اما این تمام نوشتنش راحته تلخیش تا مغز استخونت را می سوزونه )

علی راد شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:26 ق.ظ http://novin21.blogsky.com

سلام خانم
چگونه ای؟
حرکات موزون رو پاک کردید؟
با من از عشق بگو؟ یاد آهنگ معین می افتم.
متن قشنگی بود .
در مورد اون دوستتون هم :
خدا بهشون صبر بده.
الله مع الصابرین.

سلام
تهی ....
ترسیدم فیلتر بشم وبه جرم بد آموزی ببرنم زندان
قابلی نداشت
ممنون

علی ثقفی شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.hamedanfootball.com

سلام
وبلاگ خوبی دارید !
خوشحال میشم اگه به سایت ما هم سربزنید !
در صورت تمایل ما رو به اسم "پایگاه اطلاع رسانی فوتبال همدان" لینک کنید و پیام بذاربد که به چه اسمی لینکتون کنیم !

سلام
حتما همینطوراست
به فوتبال زیاد علاقه ای ندارم

رژیسور شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ق.ظ http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام شرلی عزیز و دل نازک
پستت اینقدر غمبار بود که دلم نیومد اسم وبلاگم رو بنویسم...منم دریک مدت کوتاه چند عزیز رو از دست دادم.خدا خودش صبر می دهد....
خدای بزرگ شما و خوانواده محترمت رو حفظ کند.
مطمئنن هر اتفاقی که می افته دست خود ما هم یه جورایی آلوده است(اتفاق شخصی).نمی خوام فلسفه ببافم.ولی ما زمانی که خیلی خوشیم احتمال کافر شدنمون بیشتره تا ناخوشی....
ولش کن...
همیشه شادکام باشی(فکرهای نا امید کننده مهمترین تهدید برای سلامتیه...باور نمی کنی از آقادکتر بپرس)

سلام مرد آرام
یه جورایی بودنت همیشه با آرامش همراهه چرا ؟
چقدر پخته می نویسی و دلنشین
خدا به شما هم صبر بدهد خیلی سخته
با دکتر قهرم خودت بهم بگو

زبل خان شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:14 ب.ظ http://puli.vov.ir/

سلام رفتید نظرات وبلاگ همسر محترمتونو بخونید؟؟؟

...؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

بهزاد شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 ب.ظ http://dsbehzad.blogfa.com

منم مثل شما. اگه یه همچین اتفاقی برام میفتاد واقعا نمیدونم عکس العملم چی بود..شاید دیگه به زندگی فکر نمیکردم.خیلی سخته از دست دادن کسانی که قشنگ ترین قسمت زندگیت هستن و دوستشون داری...خدا بهشون صبر بده.

برای من هم تحملش خیلی سخته

زندگی جاریست... شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:51 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com

سلام
آنی خانوم مهربون بهتون نمیاد قهر کنینا ! آقای ریولی گناه دارن ! میرن معتاد میشنا! در ضمن حال کی گفته ایشون به شما اعتماد ندارن ؟! اینا همش کار عوامل استکباره ! گول حرفاشون رو نخورید.
در مورد دوستتون هم خدا بهشون صبر بده ! امتحان بی نهایت سختیه ! خیلی سخت !

نه قهر نیستم زود فراموش میکنم
این آدمی که من می شناسم عمرا معتاد بشه بیشتر از اینها برای خودش ارزش قایل
ببین این استکبار تا تو وبلاگ ما هم آمده واقعا بعضی نظرها کوته بینانه نوشته شده

رژیسور شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:53 ب.ظ http://themanwholaughs.blogsky.com

سلام شرلی عزیز
مثل اینکه نمی دونی من خجالتی ام ؟
این آرامش تو دل شماست که بااومدن کوچیکی مثل من حسش می کنی....(خودم هم نفهمیدم چی گفتم)
قهر خوب نیست مخصوصا با دکترا(من خیلی وقته با دکترا قهرم...چون ازشون می ترسم{شوخی})
اون توصیه رو من خودم از دکترا شنیدم(خواهشا جدی بگیرین...چون همیشه در این سن نمی مونین...حالا از ما گفتن)
ممنون و لطف تون مستدام.

سلام رژیسور عزیز
خجالتی نه !!
کاش دل ما آرام بود یه طوفان تو دل ماست
بازم ممنون

رها شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:01 ب.ظ http://rahaarad.persianblog.ir

شاید اگه من جای اون دوستتون بودم کافر میشدم...خیلی امتحان یختی بوده....

آره خیلی سخته هروقت از بجه هاش می گفت هنوز هم بعد از گذشت سه سال چشماش پر از اشک میشد

girl69 شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ http://baro0oni69.blogfa.com

akheeeeeeeeey,elahi,che sabri dare.
man ye bar vase ye mozooe az daste khoda asabani shodamo khasta,m bahash ghahr konam,ama ye modat bad ye etefaghati oftad ke man az karam pashimoon shodam.khoda hich karish bi hekmat nis.khodesh hame chio doros mikone

واقعا صبر زیادی می خواد اما گاهی صبر هم کافی نیست خیلی سخته
خیلی

علی راد شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 ب.ظ

تهی و خلا حالت خوبی برای دریافت امواج +.
من اینقدر از قهر خانم ها خوشم می آآآآآآآآآد. نگران نباش آخر می آد نازتون رو می کشه.

اگه امواج مثبتی وجود داشته باشه
منم اینقدر از اینکه با آقایون قهر کنم خوشم میاد
منتظریم تا ابد

رضا مدهنی یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ق.ظ http://madhani.blogfa.com/

ما منتظر
آشتی کنان شما هستیم وبه تبع آن شیرینیش فراموش نشود (چیزی تومایه های گل آلود و سبزی پلو و ماهی وصدف و......)

دکتر جان شیرینی برای دندون خوب نیست
اولی را که متوجه نشدم
سبزی پلو را هستم اما صدفم کجا بود
ممنون که به فکر ما هستین

یکی مثل خودم یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:50 ب.ظ

ما منتظر آپ شما هستیم(لطفا" با شعر و آهنگ و نینای نای خوانده شود)

مرسی
به زودی آپ می کنیم

آتیش پاره یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

چه امتحان سختی!! امیدوارم خدا بیش از پیش بهش صبر بده!

ما هم امیدواریم

میترا یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ http://iceheart3.blogspot.com/

سلام وبلاگ قشنگی و پر محتوی داری به وبلاگ منم سری بزن تا با هم بیشتر همکاری کنیم ، مطمئن باش بدون هیچ هزینه و وقت ، اصلآ بدون کلیک روی تبلیغات و عضو شدن تو سایتهای مختلف می تونید درآمد داشته باشی مهم اینکه هر وقت که تو اینترنت بری حالا هرکاری داشته باشی دانلود کردن یا وبلاگ update کردن و بازی کنی وغیره برات درآمد حساب می شه چیزی واقعا از دست نمی دی حتی اگه وقتی براش نذاری هر 5 ماه $20 می گیری

سارا از ژوژمان دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:18 ب.ظ http://www.judgment89.wordpress.com

کلبه تنهاییتون دل نشینه ( قصد تعریف نداشتم )
با اجازه من آدرس کلبه تونو تو بلاگم لینک کردم.
دوست دارم مثل گذشته ها با تمام وجود با تو سخن بگویم ٬ولی باور کن واژهایم از جنس سکوتند و گوش هایت را نمی نوازند . "این چمله رو دوست دارم.
در مورد دوستتون هم باید بگم حتما خیلی انسان قوی ای بوده ... وقتی تو زندگی واسه خودت فلسفه ای نداشته باشی و از ایمان خالی باشی این جور مواقع و با روبروشدن با اینجور حوادث ، مطمئنا به پوچی می رسی.وجودش مملو از ایمان بوده به راستی.
کلبه اتون پا برجا

ممنون از لطفتون

یکی مثل خودم دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ

ممنون آنی مهربان

ممنون خواهر مهربانم

زن مستقل سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:25 ب.ظ http://independentwoman.blogsky.com/

واقعا" سخته این طور ماجراها
خدا کمکش باشه همیشه

دقیقا همینطوره دوست خوبم
خدا به همه ما کمک کنه
حضورت چقدر دلنشینه بیشتر بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد