در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

آخه یکی نیست...

 

آخه یکی نیست به من بگه بابا تو که وقت نداری وبلاگ خودتو آپ کنی یک وبلاگ دیگه درست می کنی چیکار؟؟؟؟هان ن ن ن ن ...(منظور وبلاگ عماد است)  وقتی میدونی...

 

روز پنجشنبه هفته قبل وقتی عماد از مدرسه آمد خانه و من می خواستم لباساشو عوض کنم دیدم جیغش رفت به هوا...چی شده ؟؟ 

روزهای پنجشنبه توی مدرسه بچه ها را می برن سالن ورزش...ظاهرا توی سالن تعدادی تشک ورزشی هست  

چقدر و چه جوری نمیدونم که چند تا از بچه ها اونا را میندازن روی عماد و پیشونی عماد اندازه یک تخم مرغ باد می کنه 

خودش تعریف می کنه که خیلی گریه کرده و خانم ها یخ گذاشتن روی پیشونیش و.... 

حالا خدا رحم کرده توی سالن بوده اگه زمین آسفالت یا چیز دیگه ای بود از سر بچه هیچی نمی موند . 

روز شنبه رفتم مدرسه..مدیر مدرسه که در جریان نبود یکی از معلم ها که همراه بچه ها بوده را صدا می زنن که چی شده؟؟؟ 

خانم میگه: عماد گفت تو خانه اینجوری شده!!!! 

میگم اگه تو خانه اینجوری شده چرا شما یخ گذاشتین روی پیشونیش؟؟؟ 

میگه :از بس گریه میکرد  

آی دلم می خواست.. 

حالا بعد از چند روز کنار چشم هاش کبود شده که از اثرات همون ضربه است 

به نظر شما من باید چیکار کنم؟؟؟؟ 

شدت ضربه به قدری بوده که هنوز پیشونیش کبود و ورم کرده است کنار چشماشم که کبود شده 

و امروز از دیروز بدتر شده... 

 

نظرات 18 + ارسال نظر
من(رها)! چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ http://nemidoooonaam.blogfa.com/

بفرستش کلاس ورزشی که بتونه از خودش دفاع کنه!!!

حتما....

مژگان امینی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

من هنوز هم با این مشکلات درگیرم.
اگر فکر می کنی مدرسه ی بهتری هست مدرسه اش را عوض کن.
وقتی با صورت زخمی مواجه می شوم دلم خیلی می سوزد و به مدرسه اعتراض می کنم . هرچند که در دلم می گویم باید با شرایط جامعه ما(کتک خوردن و دفاع کردن از خود و ...) بزرگ شوند .
ولی ظاهراْ کارهای این ها خطر جانی دارد.
به آن خانم هم می گفتید دست شما درد نکند آن موقع کجا بودید و چه کار می کردید.موبایلتون زنگ نزده بود؟
به مدیر هم می گفتید :اگر تعداد مربی ها موقع ورزش کم است مربی بیشتری بگذاریدتابتوانند بچه ها را کنترل کنند.

فکر نمی کنم توی این شهر مدرسه بهتری هم باشه
باشه حتما میگم

نسیمه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ق.ظ http://nasimehsamani.blogfa.com

به نظر من شما اول از میزان نگرانی مداومتون نسبت به عماد کم کنید. تجربه به من ثابت کرده هر چی نگران تر باشی بیشتر بلا سر بچه می یاد...البته من مادر نیستماا
دوم اینکه به شکایتتون از مدرسه ادامه بدید و تهدید کنید که اگه تکرار بشه ازشون رسما شکایت می کنید و پاش افتاد همین کار را هم بکنید منم کمکتون می کنم

خداییش کلی الان دل دار شدم و بچه را از خودم دور کردم
ولی هنور مادر نشدی بدونی در دل مادر چه میگذرد
ممنون

مریم چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ

آخی
الهی بمیرم خدا نکنه
اشکال نداره آنی جون خوب میشه ان شا الله اما پی گیر باش تا اینکه دوباره تکرار نشه
راستی آنی کدوم شهری؟؟؟
ما که شیراز در خدمتیم
مواظب عماد جون باش عزیزم
می بوسمت
قزبانت
مریم

ممنون
حتما پیگیری می کنم
عید حتما خدمت می رسیم

باران چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:15 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلامم عزیییزم
الهیی بمیرم!
الان چطوره؟
به باباش نشونش دادین چی گفت؟
چرا مراقب بچه نیستن این اولیا مدرسه!!!
بعد می ندازن تقصیر خود بچه یا اینکه تو خونه این جوری شده!
واقعا که

سلام
خدا نکنه
خوبه ممنون
آره
واقعا که .....
باباش گفت چیز خاصی نیست

محبوبه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ

سلام..خوبی؟...این چه مدرسه ای دیگه...یه بار دیگه ام گفته بودی این جوری شده...نمیشه مدرسه اش رو عوض کنی

سلام
ممنون
می شه اما می ترسم بدتر بشه

آیدا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ http://1002shab.blogfa.com/

در زمینه پزشکی که آقای دکتر هستند اما بهتره با اولیا اون بچه ها صحبت کنید.

با مدیر و معاون مدرسه صحبت کردم قرار شده پیگیری کنن

لژیونلا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:51 ب.ظ

سلام
الهی... پسر من هم چندروز پیش با همین تابلو اومد خونه. خانم مربی بهداشت بهش گفته بود اونجا رو فشار بده تا ورمش بخوابه... من زنگ زدم و ازش بخاطر ارائه تز فشاردرمانی تشکر کردم!

سلام
طفلکی...
حالا ورمش خوابیده بود ؟!!!
باز به شما که تشکر هم کردین...

پاتریشیای جادوگر پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ق.ظ http://le-temps-retrouve.blogfa.com

سلام آنی جونم
خوبی؟
طفلی عماد، نمیشه مدرسه شو عوض کنی؟

سلام عزیزم
ممنون
چرا می شه اما این مدرسه یعنی بهترین مدرسه اینجاست

مرجان جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام آنی جون
اتفاق اونم در مدرسه اونم از نوع پسرانه به هر حال پیش میاد.اما مربی مسئول هست و تعجب میکنم خواست اشتباه خودش رو پنهون کنه.مگه میشه پیشونیش که به قول خودت قد تخم مرغ باد کرده ، توخونه اینطوری شه و پدر و مادر هم متوجه نشن؟!
حتما باید صحبت میکردی با مدیر که این درست نیست از معصومیت کودکان سواستفاده بشه.اونم بچه ای مثل عماد که عین خواهر زادم همه چی میاد رک و پوست کنده کف دست آدم میزاره.اینطور بچه ها که بهشون یاد دادیم همیشه راست بگن از دروغ به دور هستند.من واقعا ناراحت شدم.
باور کن کار مربی بیشتر من ناراحت کرد تا پیشونی این طفل معصوم!

سلام خانمی
آره قبول دارم که پیش میاد
اما شدت ضربه خیلی بود
دوما چرا دروغ میگن؟؟؟؟؟؟؟؟
به عماد گفتم شما گفتی تو خانه اینجوری شده؟؟گفت نه
اما گفتم کیسه بوکس خورده تو سرم تا زیاد ناراحت نشن
به فکر این بوده که مربیاشون زیاد ناراحت نشن
حالا این کیسه بوکس کجا بوده نمی دونم ما که تو خانه نداریم

دکتر سلطان جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.doctorsoltan.blogfa.com

عزیزم خودتو ناراحت نکن...آقای دکتر که هستن دیگه خودشون استادن اگه مشکلی باشه -که نیست- حلش میکنن...

چشم عزیزم

دکتر بارانی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ

عجب نامردایین وای چطور جرات کردن آخه؟؟ الان چطوره آنی جون؟؟
راستی آنی جون بازی دعوتی عزیزم

نمی دونم
خوبه ممنون
مرسی عزیزم

حامد شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ

درود
این معلمای مدرسه عماد آدمای جالبین!
زشته ولی فکر کنم فقط کتک می خوان

درود
بله واقعا جالب و کمیاب
به نظر منم همینطوره
گاهی فقط کتک

یک دانشجوی پزشکی یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:35 ب.ظ http://manopezeshki.persianblog.ir/

این یک نفر رو پیدا کنین به منم بگهخوب دکتر که خودشون واردن.به نظرمن ولی بهتره یک عکسی از سرش بگیرین معمولا تو تروما به سر یک چک کردن بد نیستالبته با اجازه دکتر جسارت نشه

حتمابه دکتر میگم
هر چند گفتم گفت چیزی نیست

بیوطن دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:33 ق.ظ http://bivataan.persianblog.ir

عالم بچگی همینه آنی خانم
زیاد حساسیت بخرج ندین البته درمورد زخمی شدن و اینا
ولی در مورد مربی مدرسه نهایت بی انصافیه اینجور راحت دروغ بگن
من اگه راستشو بگن میگذرم ولی با دروغ کنار نمیام ...
شاد باشی
روی ماه عمادو ببوس

شدت ضربه خیلی بود
وگرنه آدمی نیستم که الکی بخوام گیر بدم
اگه راحت بگذری شاید کمتر دقت کنن
از شخصیت اون مربی که دروغ گفت به شدت متنفر شدم
ممنون

آیدا دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ب.ظ http://1002shab.blogfa.com/

آنی جان حالا که خوشت اومده شما هم دعوت شدی به بازی که 3 تا از لذت های کوچیک زندگیت رو نام ببری.

حتما بازی را انجام میدم

سبحان دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ http://sobhan454h.persianblog.ir

سلام
[گل]

اما گاه نیز چون باران باش که در دستان گرم خورشید چه زود بخار میشود و در شوق دیدن دوباره آسمان جان میبازد

[گل]
شاد و سربلند باشید.

سلام
یعنی جان ببازیم دیگه؟!!!

مرجان یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ب.ظ

سلام
دروغ منظورم دروغ مربی بود
الهی فداش شم عین برادر زادم برای خودش یه چیزی میگه که طرف ناراحت نشه!
ببوسش برام
براش توضیح بده که اینطور مواقع برای کسی دلسوزی نکنه.دلسوزی خوبه اما در جای خود.







سلام
بله...
آره از بس قلب بزرگی داره..فداش بشم..
باشه توضیح میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد