00000 وئک00500000000001041410
این اعدادی که این بالا تایپ شده هیچ معنای خاصی ندارد دنبال چیز خاصی نگردین اینا شاه کار های عسل خانم است وقتی توی بغل ما نشسته ، فقط موفق نشد این صفحه کلید را بگند توی دهنش ببیند خوردنی است یا نه؟؟
وقتی حرف از بچه دوم می شد خیلی می ترسیدم مسئولیت سختی است اما الان نظرم خیلی تغییر کرده است واقعا شیرین است ...سخت است اما یک سختی شیرین که ارزشش را دارد .
احساس می کنم رنگ و بوی تازه ای به زندگیمون بخشیده البته این شیرینی وقتی بیشتر می شود که همسرم کمکم می کند همراهی میکند و عماد خیلی کم حسادت میکند او هم کمکم میکند و خیلی وقت ها طفلی بچه ام باید از خواهرش مراقبت کند با اینکه سخت مشغول تماشای برنامه های مورد علاقه اش است باز هم به عسل توجه میکند .
صبح هیچ چیز لذت بخش تر از ان نیست که با لبخند عسل زندگی را شروع می کنم و با بوسیدن صورت نرم و دوست داشتنیش این لذت به نهایت خود می رسد وقتی می خندد دو تا چال روی لپ هایش می افتد که هر ببینده ای را مبهوت خود می سازد.
و....
این عنوان مطلب هیچ ربطی به چیزهایی که نوشتم ندارد چیز دیگری می خواستم بنویسیم که با همکاری عسل خانم اینجوری شد .
هر چه باشد حق تقدم با دخترم است.
عماد نوشت:
جیگرم تازگی ها حسابی نماز خوان شده است . وقتی سر کارم زنگ می زند .توی خانه تنها مونده.
عماد:مامان من الان وضو گرفتم و نماز خوندم
من:قبول باشه پسرم برای منم دعا کن.
عماد :باشه .مامان الان بازم میخوام نماز بخونم .حالا باید بازم وضو بگیرم ؟؟
من:مگه وضوت باطل شده.
عماد:آره آب های روی صورتم خشک شده وضوم باطل شده.
من:مراجعه دارم و نمی تونم پشت تلفن بگم چی وضو را باطل میکنه .
بهش میگم وقتی امدم خانه برات توضیح میدم چه چیزهایی وضو را باطل میکنه.
عماد :پس من میرم باز وضو می گیرم .
مرسی که به لطف عسل کوچولوی ناز به دنیای مجازی برگشتین راستی مگه مرخصی زایمان ندارین که می رین سر کار؟
ممنون عزیزم
مرخصی ابدی که ندادن
من چون حاملگی سختی داشتم از اون طرف دوماه زودتر رفتم مرخصی
ای جانم به این دختر و پسر مااااه
دختر داشتن دنیاییست که به نظر من هر مادری باید تجربه اش کند...لطیف شیرین ...
خدا هر دو را زیر سایه پدر و مادر سالم و شاد حفظ کند
ای جان
واقعا باید تجربه اش کند مخصوصا بعد از داشتن یک پسرممنون
آنی دکتر بهت گفت چند وقت پیشخوابتو دیدم؟؟؟؟خواب دیدم تو راه مشهد دیدمت..با همرفتیم مشهد...
خدا عسل و عماد رو برات نگه داره...
آره عزیزم گفت
خیر باشد انشالله
ممنون
سلام. جدیدا؛ خواننده ی وبلاگتون شدم. یعنی اول خواننده وبلاگ جناب دکتر و بعد از اون وبلاگ شما. من معمولا؛ وقتی وبلاگی رو ازش خوشم میاد بر می گردم و تمام و ژست ها رو می خونم. هم وبلاگ شما رو خوندم . هم همسریتان. وقتی خواستم ژیغامی بزارم و بگم من هم از دوستان همستم. ا.ن اتفاق ناگوار بود تا الان. خلاصه که به قول بچه های کامنت گذار حرص درار وبلاگ خوبی داری .
سلام
شما لطف دارین ممنون
سلام آنی خانم..
قبل از اینکه بنویسید این چیزا رو عسل نوشته خودم متوجه شدم!
عماد جون نماز میخونه باریکلا
خدا دوتاشون رو براتون نگه داره
سلام
ایول
ممنون
شیرینی حضور بچه ها برای همه لذت بخشه مامان های عزیز که بیشتر فیض می برن
همیشه تن این خانم کوچولو سالم باشه و زیر سایه شما و پدرش بزرگ بشه
حق تقدم همیشه با ما دختر هاست
بیشتر فیض می برن اما ده برابر هم زحمت می کشن
همیشه شک نکن
عسل:
عماااااااد:
آنی از عسل باز عکس بذااااار
من عاشق چال لپم!
حتما سر یه فرصت مناسب
سلام
چه بچه های خوبی.خدابراتون نگهشون داره.
پس عسل خانمم از الان دستی به قلم دارن دیگه?!!!!!!!!!
سلام ممنون
حسابی
چه با حال وای من عاشق نی نی هستم
آفرین به عماد خان , چقدر خندیدم
هنوز دیر نشده یکی بیار
فقط برای...
عسل خانم گل با چاله ی گونه هاش...
آقا عماد نمازخون...
مامان گلشون که هنوزم اینجارو سرپانگه داشته(بزنم به تخته)
ممنون
بزن به تخته
سلام . ممنون که بازم مینویسین .
مادر بودن ، خیلی سخته ، خیلی مسئولیت مهمیه ، خیلی دل و جرات می خواد . درود بر شما ، درود بر شما ....
تنتون همیشه سلامت.
عسل نازم و عماد عزیزم
سلام عزیزم
ممنون که بازم منو میخونین
مرسیییییییییییی
الهی خدا حفظش کنه
ممنون عزیزم
سلام
خدا هر دوشون رو براتون نیگر داره
سلام
ممنون
سلام آنی مهربان
ظاهرا دیگه عمادجون رو خونه تنها میزاری.کم کم باید یاد بگیره.طفلی بچه هایی که بابا مامانشون کارمند هستن خیلی سخت بهشون میگذره.اما خیلی چیزا یاد میگیرن.
خدا هر دوتاشون رو برات نگه داره عزیزم.بفرستیشون دانشگاه و خوشی های بعدی
سلام خواهر جان خوبی؟
آره خیلی وقته .که گاهی مجبوره تنها باشه
والا تنها چیزی که یاد گرفته اینه که بشینه پای کامپیوتر بازی کنه
ممنون
سلام آنی خانم
دلم گرفته نمیدونم از کجا شروع کنم از همه دلگیرم به هر کی خوبی کردم بدی دیدم
صمیمی ترین دوستم که فکر می کردم مثل خواهرمه آزارم داد تنهام گذاشت و فقط اشکمو درآورد
بعدشم فکر می کردم حداقل حالا یه دوست واسم مونده ولی بعدش فهمیدم هر دو با هم بودن که فقط از پشت بهم خیانت کنن
اذیتم کنن وقتی فهمیدم خیلی دلم شکست تو خابگام تو اتاقم کلی گریه کردم حالام با هردو تاشون قطع رابطه کردم
آنی خانم شما منو ندیدین ولی واقعا من دختر بی آزاری هستم به همه کمک می کنم تو روزای سختی تنهاشون نمیذارم
ولی اوووونا بهم خیانت می کنن
از آدما از زمونه وحتی از خدا هم دلگیرم بهش گفتم یا صدای منو بشنو یا من هیچ وقت سراغت نمیام تو تنهایی خودم می مونم
دلم واسه آغوش پدرومادرم تنگ شده راست میگن هیچی مثل محبت پدرومادر نمیشه
ببخشید اگه با حرفام ناراحتتون کردم آخه دیگه الان از همیشه تنهاترم .....
سلام
تقریبا با این پست جدید جوابتو دادم
مهم نیست زیاد سخت نگیر زندگی پر است از این نامردی ها...
ولی واقعا کسی دلسوز تر از پدر و مادر نیست مطمئن باش و به اونها تکیه کن
پس کامنتهای من کو؟
من ندیدم اگه بود حتما تایید میکردم
سلام،
من از طریق وب همسرتون با وب شما آشنا شدم بیشتر مطالبتونو هم خوندم
وااااااااااااااااای من عاشق عماد شدم خیلی شیرین زبونه!
خدا حفظش کنه.
سلام
خوش آمدین
سلام
پس کامنتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
منو نذاشتین؟
سلام
اندکی صبر
اااااااااااااا
پس کامنت من کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شرمنده من همه را تایید کردم
ندیدم چیزی!!!