در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

سنگ زن عاقل

 

زن عاقلی (البته همه زن ها عاقل هستند)از یک منطقه کوهستانی عبور می کرد از رود خانه سنگ گرانبهایی پیدا کرد .روز بعد به مسافر دیگری برخورد کرد که گرسنه بود٬و زن عاقل کیفش را باز کرد تا غذایش را با او تقسیم کند .مسافر گرسنه سنگ گران قیمت را در کیف زن دید ٬ازآن خوشش آمد و از زن عاقل خواست تا آن سنگ را به او بدهد .زن بدون تردید چنین کرد. 

مسافر در حالی که از بخت و اقبال خوب خود به وجد آمده بود او را ترک کرد.او می دانست که سنگ گرانبها آنقدر ارزش داره که بقیه عمر او را تامین کند . 

اما چند روز بعد ٬در حالی که به دنبال زن عاقل بود برگشت .وقتی اورا پیدا کرد سنگ را به او بر گرداند و گفت :«من خیلی فکر کرده ام .من می دانم که این سنگ چقدر ارزش دارد.اما آن را به تو باز می گردانم به این امید که تو چیزی گرانبها تر از آن را به من بدهدی.اگر می توانی ٬آن چیزی را به من بده که در درون توست و به تو این قدرت را داد که سنگ را به من بدهی ». 

  

پ ن۱:با تشکر از دوست خوبم دکتر سارا که قبول دعوت کردن و بازی پست قبل را انجام دادن . 

و من همچنان منتظرم تا بقیه دوستان هم اعترافاتشون را بنویسین البته یه تعدادی گفتن دارن فکر می کنن و باران عزیز هم گفته چهارشنبه آپ می کنه و اعترافشو می نویسه ...ممنون 

 

پ ن۲:امروز عماد آزمایشات قبل از عملشو داد البته امروز فقط ازش خون گرفتن جوابش دو روز بعد آماده می شه پسرم خیلی خوب تحمل کرد و زیاد نا آرومی نکرد شاید هفته دیگه ببریمش برای عمل ...امروز چهارتا ماهی قرمز هم خرید که موقعی هم که تلوزیون نگاه می کنه باید کنارش باشن  

... 

                            هم اکنون نیازمند دعای سبزتان هستیم  

 

البته فقط مال عمل عماد نیست اگه درست شد بهتون میگم اگه نه...که هیچ پس لطفا دوبار دعا کنید .

پ ن۳:برادر همسر هم امروز وبلاگشو افتتاح کرد اگه دوست داشتین  اینجا را ببینین .

نظرات 37 + ارسال نظر
زندگی جاریست... دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com/

سلام
من که اعترافاتم رو توی اون پست معروف " شیطنت" نوشتم که ! دیگه هر چی فکر می کنم هیچی یادم نمیاد.
حتما دعا می کنیم. هم بخاطر عمل عماد کوچولو و هم برای قبولی آقای ربولی و هم برای اون مورد دیگه.
به به ! ورود برادر آقای ربولی را به دنیای مجازی تبریک می گوئیم.

سلام
باشه قبوله
ممنون دوست عزیزم من به دعای شما ها ایمان دارم
ممنون

یک دانشجوی پزشکی دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام.راستش اعتراف کردن سخته.من که نمی تونم.در مورد عمل نگران باشین عمل لوزه سخت نیست.فقط دکترش رو خیلی خوب انتخاب کنین.

سلام
اولش سخته اما بعدش راحت میشین
باشه ممنون از راهنماییتون

أناهیتا دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ب.ظ http://tinyurl.com/y97ry5r

سلام به شما دوست عزیز
شما به پایگان دعوت شدید
منتظر حضور گرمتان هستیم

سلام
پایگان دیگه کجاست ؟

مرجان دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ب.ظ

سلام
خوی دعا کردین یکمیم برای من دعا کنین سرگیجه های لعنتیم خوب شه.خسته شدمفقط با یه ترس دچار سرگیجم یه هفته.خواهرم میگن از استرسه

سلام عزیزم
دعا چه قابلی داره حتما ...دعا می کنم زودی خوب شو باشه
چند بار خواستم برات ایمیل بزنم هی نوشتم سلام خوبی و...بعدش دیگه نمی دونستم چی بنویسیم هی پشیمون شدم ...کاش وبلاگ میزدی تا اونجا کامنت بذاریم
استرس برای چی خودتو راحت کن یکم به روحت آرامش بده ...امیدوارم که دفعه بعد بیای و با انرژی برام کامنت بذاری ئ دعا منم بر آورده شده باشه

مرجان دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ب.ظ

ایاشلا عمل عماد جونمم به خوبی و سلامتی انجام میشه.خدا به همراتون.

مرسی عزیزم
انشاا...

باران دوشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:35 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام انی جوون
وای چه قشنگ بود!!!!!!!!
حتما چهارشنبه می نویسم!!
خوبی؟؟؟
می گما منو عماد چقدر با هم تفاهم داریم!
می دونی چرا؟؟
اخه منم یه عمله دیگه در پیش دارم دوباره غده در اومده تو گردنم
و قراره اول سی تی اسکن و نمونه برداری بکنیم بعدم دکتره جراح گفت احتماله خیلی زیاد باید برداشته بشه!!!!
عماد کوچولوی نازو از طرفه من ببوس

سلام
باران عزیزم
منتظرم بنویس
از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم انشاا...که چیزی نیست
چشم

آتیش پاره سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:40 ق.ظ

رو دعای من یکی که به شدت میتونین حساب کنین!

روی دعای تک تک تون حساب می کنم
حالا درسته یکم شیطونی اما دل پاکی داری

ستوده سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:39 ق.ظ http://aletaha15.blogfa.com/

سلام عزیزم .امیدوارم عمل پسرت به خوبی انجام بشه .با وبلاگت از طریق وبلاگ دکتر سارا آشنا شدم .در مورد پست قبلیت هم من فکر می کنم اگر به نتیجه ای رسیدم آن رو حتما برات می نویسم.

موفق باشی

سلام
مرسی عزیزم
باشه منتظرم
پاینده باشی

رهــــا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ http://rad6718.wordpress.com

ایشالا که عملش خیلی خوبه...اصلا نگران نباشین ...
اون داستان هم خیلیییییییی آموزنده بود....خیلی...

سعی می کنیم نگران نباشیم
مرسی عزیزم

رنگین کمان سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ب.ظ

سلام
خوبی؟
داستان قشنگی بود
مگه عماد چشه که باید عمل بشه؟
چرا منو لینک نکردی؟

سلام
ممنون
لوزه داره
گرصبر کنی ...

یک دانشجوی اقتصادی سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:12 ب.ظ

پسر شیطون.. چه اسمی دارن..
سر فرصت تو وبشونم کامنت میذارم...
والا من فکر کردم عجب وجدان چندانی نیافتم...
انشالا عمادم زود خوب میشه... ملتمس دعا

حتما خیلی شیطونه
عجب پس شما خالص خالص هستین
ممنون...محتاجیم به دعای شما

مژگان امینی سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام
من دعا می کنم3تا برای شما دوتابرای مرجان وباران.
ما چند سالی است که ماهی قرمز نمی خریم.چون دلمان به حالشان می سوزد.

سلام
ممنون عزیزم که دعا می کنید
اما این عماد ما که خودش ترتیبشون را میده و از یک ماه قبل از عید می گه ماهی تا بریم براش بخریم

عماد سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ب.ظ

سلام
تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتلدل....................گگت
..........................................................
داتعنعنععا ع...ع عا غلتغلغت. غل غ... فاغف.فب.
...............................ل..........................
بفگب/بفغ.متووووووممممممممملنذددددددد
مکنخننننننننننناااااااا








»»»»»»»<<<<<>>>>
.الوغمغئلمئغ
ک غمنمن عنغخ

سلام گل پسرم
خوب فقط خودمو خودت میدونیم چی نوشتی :))

یک دانشجوی اقتصادی سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ب.ظ

عذاب وجدان درسته... تصحیح می کنم..(اشتباها عجب وجدان)
نه بابا کجا خالص خالص ..شایدم اصلا وجدان نداریم

پیش میاد دیگه طوری نیست
چی بگم :دی

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:36 ق.ظ

سلام خانوم دکتر خوبی؟ عماد جان چیطوره؟؟ میشه جای من گازش بگیری؟
شرمنده شما پیش دستی کردید و حسابی شرمندم کردید خیلیی هم خوشحال شدم تازه
با اجازه لینکتون کردم... این پست زن عاقل خیلی قشنگ بود
ایشالا عمل عماد جان هم به خوبی و خوشی و سلامتی ختم به خیر میشه.
میشه یه سوالی بپرسم؟؟ شما تخصص گرفتین؟

سلام
عمادم خوبه ...گاز تو تخصص ما نیست
شرمنده من اصلا نمی دونم کیو شرمنده کردم و چه جوری...کاش اسمی آدرسی چیزی گذاشته بودین
من پزشک نیستم که تخصص گرفته باشم ...همسرم پزشکه اونم هنوز تخصص نگرفته

ماریا چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ق.ظ http://maryaali.blogfa.com

سلام
داستان جالبی بود
پسرم وقتی کوچیک بود مشکل داشت میخواستیم لوزه اش رو عمل کنیم ولی معلم اول دبستانش گفت این کار درستی نیست ما رو به یه دکتر معرفی کرد و خوشبختانه دکتر گفت این یه جور حساسیته وقتی بزرگتر بشه خودش خوب میشه فقط مواظب باشین سرما نخوره و اگر خورد خوب ازش مراقبت کنین ، تشخیص پزشک درست بود و پسرم الان کاملا خوب شده

سلام
ممنون
ما عماد را پیش چند تا دکتر بردیم و همشون گفتن لوزه هاش بزرگن
و پیشنهاد عمل دادن باید زودتر از این ها عملش می کردیم اما من مدام از زیرش در می رفتم خیلی تحقیق کردم الان با اطمینان دارم اینکارو می کنم
ممنون از توضیحاتتون

رنگین کمان چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام آنی بیا آپم

میام در اولین فرصت

مژگان امینی چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

منتظر انشاهای عماد درباره ی اردیبهشت شهرکرد هستیم.

خوب باشه بهش میگم براتون انشا بنویسه خانم معلم

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 ق.ظ

سلامی دوباره.یک مطلبی هم بگم اگر باید عمل بشه وانجام ندین بعد دیگه خیلی دیر می شه.عیدتون هم مبارک.

سلام
ممنون از شما دوست خوب
نوبت زدیم برای عملش دیر نمی شه

محبوبه پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ http://yaghootekabood.mihanblog.com

سلام خوبی
ایشالا که زود زود سلامتیشو به دست بیاره
یه خورده بعد عمل احساس ناراحتی میکنه اما ارومش کن منم همین طوری بودم دوست داشتم حرف بزنم اما نمیشد فقط اذیتش نکنین یعنی زیاد ازش سوال نژرسین که مجبور شه جواب بده من اون موقع ۱۰ سالم بود و مینوشتم اما عماد جان کوچولویه بنابراین سعی کنین با کارتونو و بازی و ... حواسشو پرت کنین
ایشال که سلامت باشه همیشه من اپم اگه خواستی بیا

سلام
ممنون
آمدم عزیزم و عکس ها را هم ذخیره کردم
ممنون از توضیحاتتون ...خوبه یه چیزای بدونم باشه زیاد ازش سوال نمی کنم

medisa پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ

Salam!mikham eteraf konam ama nemishe,weblogam lo rafte va hamkelsiam tu uni mikhunanesh,vase hamin adam jelo ina patasho berize ru ab ye kami sakhte
eishalla amale gol pesare ma ham khub pish mire

سلام
هرجور راحتی عزیزم ..اشکال نداره
ممنون

نیما پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ب.ظ http://www.sanil60.blogfa.com

سلام
اول اینکه عماد جون که حالشون خوبه....
میبینم که خانم دکتر یادشون رفته که آدم ۲ راه واسه خانم دکتر شدن داره کیش اونقدر درس بخونه یا شوهر دکتر پیدا کنه....پس خانم دکتر خوبین؟
این پستت بازم مثل همه پستات باحال بود...اعتراف من یه کم طولانی هس واسه این اینجا نمینویسم و بعدن واست میفرستم خوبه آدم اعتراف کنه من همیشه دوس داشتم که اعترافم همراه با درس باشه ولی این درسها منو بدجوری ضربه فنی کرده به قول یارو گفتنی فکمو آورده پائین...ولی پست جدیدم الهام از پست اعتراف شما بود که گفتم آرزوی من چیه من باید همیشه اعتراف کنم پس کی آرزو کنم...
از این به بعد من شما رو خواهر بزرگتر خطاب میکنم ناراحت که نمیشی این جوری من احساس آرامش تو اعتراف رو دارم....پس خواهر بزرگتر برادر کوچولوتو دریاب

سلام
خوبه مرسی
وااا
بفرست منتظرم
همیشه آرزو کن اما یه وقتهایی هم لازمه وجدانت را راحت کنی
ما یه برادر مجازی داریم که بهش قول دادیم تنها برادرمان باشد پس نمی تونم زیر قولم بزنم ...ولی خوب شما بگو خواهر کوچکتراشکال نداره

بهزاد پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام
داستان جالبی بود هرچند دیگه از اینجور آدمها با این حد از بخشندگی خیلی کم پیدا میشه، قبول داری؟
برای عماد عزیزم خیلی دعا میکنم شماهم استرس نداشته باشید عمل جزئیه و زود ریکاوری میشه خوبیش اینه که دیگه زمستون ها تند تند مریض نمیشه و از این بابت مایه ی خوشحالیه .عیدتون هم مبارک :)

سلام
قبول دارم کم پیدا میشه اما نه اینکه اصلا پیدا نشه مثلا خود من !!!
ممنون برادر ...همین که قبول کردم عمل بشه قدم اول را برداشتم
مرسی

بابک پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:54 ب.ظ http://babaktaherraftar.blogfa.com

امیدوارم عمل به خوبی انجام بشه و آقا عماد شیطونی هاش رو دوباره از سر بگیره

منم امیدوارم ...اما خوب ته دلم یکم نگرانم...همین الان کلی شیطونی می کنه یعنی دیگه بیشتر از این ...

علی راد جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:49 ق.ظ

سلام آنی
کامنت آقا عماد جالب بود بازم می آم

سلام علی
پسر منه دیگه ...بیا

کاکاتم! جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ق.ظ http://narcist.blogfa.com

سلام. عجب بازی باحالی. ما که کسو نداریم بخوایم اعتراف کنیم، ولی خب، شیطونی زیاد کردیم

سلام
مگه حتما باید کسیو داشته باشی در هر موردی می تونی اعتراف کنی
خوب بدترین شیطونیتو بنویس

زبل خان جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ب.ظ http://zebelestan.wordpress.com

ایشاا..خوب خوب میشه..تازه بعدش کلی باید بستنی بخوره..(قشنگ رین وخوشمزه ترین قسمت داشتان)
وقتی عمل کرد منم داستان لوزمو میگم....(الان بگم اذیت می شید تازه میخوام بگم که به خاطر عماد نوشتم..)

ممنون
همین الان هم کلی بستنی می خوره تابستون و زمستون هم نداره
یعنی اینقدر سخته ؟
باشه بنویس...ممنونکه به خاطر عماد می نویسی

طاهره جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:21 ب.ظ http://gliar.blogsky.com/

سلام
وقت به خیر
امیدوارم که پسرتون سالم و سرحال زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه و تبدیل بشه به افتخاری بزرگ..
کامنت پسرتون هم جالب بود..فکر کنم با دست راست بنویسه!

سلام
منم امیدوارم به اینکه مایه افتخارم بشه...
از هر دودست کمک می گیره و با تمام انگشتاش می نویسه

[ بدون نام ] جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ

سلام آنیه مهربون و باوفای خودم
نمی دونی از دیدنت چقد خوشال شدم...
اول اینکه یه ماچ آبدار واسه عماد کوچولوی دوس داشتنی با اون نظر جالبی که داده...البته من هنوز تمام جنبه های جالبش رو کشف نکردماینم مممممممممممممماچ
بعد اینکه یه عالمه هم واسش دعا میکنم...بااین مامان مهربونی که داره معلومه طاقتش زیاده...
نوشتت هم خیلی زیبا بود...
منم این روزا تو کار خودسازی ام...سعی می کنم تو مسابقه ت شرکت کنم...
بازم مرسی که اومدی

سلام
وای چقدر شرمنده کردید منو ...مرسی عزیزم
باشه یه ماچچچچچچچچچچچچچچچچچ از طرف شما
سعی می کنم پر طاقت باشم اما خوب یکم سخت گیرم
خود سازی ...خیلی خوبه اما اینو بدون همیشه باید در حال خود سازی باشیم و مال یه دوره خاصی نیست
مثلا وقتی مجردی باید خودت بسازی برای هماهنگ شدن با دوستانت و خانواده
وقتی ازدواج می کنی باید با شریک زندگیت خودتو هماهنگ کنی .
وقتی بچه دار می شی ...
حتی با خانواده همسر و....کلی خود سازیه دیگه
در هر صورت آرزو می کنم همیشه موفق باشی

بی بی آبی جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ب.ظ http://mimeaziz.blogfa.com

آنی جون اون من بودم...نمی دونم چرا هول کردمو یادم رفت نامو نشانی از خودم به جا بذارم...
عشق است...باز هم طلوع ما را عشق است...

عشق است ...قشنگ بود
هر روز می تونه یک طلوع تازه باشه

بی بی آبی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:01 ق.ظ http://mimeaziz.blogfa.com

آنی جون من بخوام واست نظر خصوصی بذارم باید چه کار کنم؟؟؟

توضیحشو تو وبلاگ خودت دادم

احسان شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:07 ب.ظ http://loveeee.blogsky.com

سلام ...
خداییش دمت گرم خیلی با مرامی ...
تنها کسی که پایه ثابتم بود خودت بودی ... خرتیم آبجی !!!!

سلام
مرسی...

دکتر بارانی یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ق.ظ http://hedie66.blogfa.com

سلام خانوم دکتر..
این کامنت بی آدرس یادتونه (سلام خانوم دکتر خوبی؟ عماد جان چیطوره؟؟ میشه جای من گازش بگیری؟....)
انگار حسابی چشمام قاطی کرده باید عینک بزنم!! پاک یادم رفته بود آدرس بنویسم خلاصه شرمنده دیگه
عماد کوچولو خوبه؟؟ ایشالا از دست این لوزهه راحت میشه و از این به بعد راحت تر میخوابه
راستی عیدتون پیش پیش مبارکا باشه... ایشالا بهترین عیدتون باشه؛بوس؛

سلام عزیزم
یادمه ...دشمنت شرمنده واسه همه پیش میاد دیگه
انشاالله
چقدر شما عجله دارین ...
ممنون عید شما هم پیشاپیش مبارک
امیدوارم

خاله آذر یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ب.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

جدی؟پس منم برم ۴ تا ماهی گلی بخرم(به قول شیرازیا) بذارم کنارم موقع تماشا اخبار سراسری،بلکه توفیقی حاصل بشه،کمتر حص بخورم!!

جدی...
بخر خاله جان بی تاثیر نیست

احسان یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:18 ب.ظ http://loveeee.blogsky.com

سلام ...
خیلی باحالی دمت گرم ....
به خدا مشغله کاریم زیاده ... اون زمان فقط طراحی سایت کار می کردم واسه همین کارم اینترنت بود ولی حالا دیگه شرکت زدیم سرمون خیلی شلوغ شده ... بازم دمت گرم با مرام ...

شهاب حسینی یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.roozneveshtam.blogfa.com

سلام

بابا این برادر همسر ، در وبلاگهای این و اون تبلیغ داره ؟!

مطلب جالبی بود ،
در این مورد هم که همه ی زنها عاقل هستند ، با شما موافقم ، چون با هزار ترفند این آقایان ساده دل رو به چنگ میاورند !

مژگان امینی یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:07 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

عماد حالش چطوره ؟ بازهم دعا کنیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد